کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

بررسی عملکرد نوجوانان افسرده اساسی و مبتلا به PTSD در شاخص های ادراک زمان

06 مرداد 1400 توسط نویسنده محمدی

    از سوی دیگر ورود یافته‌های مربوط به روانشناسی شناختی، به حوزه بالینی سبب گردید که در ادبیات اخیر نظریه‌های متعددی در خصوص چگونگی و تبیین رابطه میان شناخت و اختلالات هیجانی، نظیر اختلال استرس پس از سانحه و افسردگی ارائه گردد.

    طی هزاران سال ضربه‌های روان‌شناختی برای مردم منبع ترس و وحشت بوده‌اند. تجاربی که افراد را با خطر مرگ واقعی یا قریب‌الوقوع یا تباهی و نابودی مواجه می‌کنند، وحشت‌آور هستند. زمانی که واکنش‌های استرس افراد به این رویدادهای آسیب‌زا، مزمن و ناتوان‌کننده باشد، دیگر آن‌ ها یک واکنش طبیعی به وضعیت‌های غیرطبیعی نیستند، بلکه تبدیل به اختلال استرس پس از سانحه می‌شوند. نرخ اختلال استرس پس از سانحه در جمعیت‌های عمومی پس از الکلیسم، افسردگی اساسی و هراس اجتماعی بیشترین میزان است که این اختلال را به چهارمین اختلال شایع روان‌پزشکی در ایالات‌متحده‌ی آمریکا می‌کند (بارلو[3]، 2002).

    در میان گروه‌های سنی مختلف در جامعه کودکان و نوجوانان به دلیل شرایط خاص جسمی و سنی بیشتر از دیگر اقشار جامعه در معرض خطر ضربه‌های روان‌شناختی و تجربه رویدادهای آسیب‌زا قرار دارند (محمدخانی و همکاران، 1383). از دیگر سو شیوع افسردگی به‌طور قابل‌توجهی در سراسر دوران نوجوانی افزایش‌یافته است و این افزایش در زنان بیشتر از مردان بوده است (اوَن اوولی[4] و همکاران، 2015). بررسی‌های مقایسه‌ای کودکان و نوجوانان افسرده با غیر افسرده گویای وجود بد کارکردی‌ها و کاستی‌هایی در عملکردهای اجرایی و شناختی و در کنش‌های سرعت پردازش، حافظه کلامی هست (بروکس[5] و همکاران، 2010). در بررسی‌های انجام‌گرفته در رابطه با اختلال استرس پس از سانحه، اسکومن[6] و همکاران (2009) دریافتند نوجوانان مبتلابه PTSD که با انواع تروما مواجه شده بودند، بد عملکردی در کارکردهای اجرایی را نشان می‌دهند. ازجمله کارکردهای اجرایی که توجه کمتری را به خود معطوف داشته است ادراک زمان می‌باشد. تاثیر پذیری ادراک زمان از هیجان در مطالعاتی که از لغات دارای بار هیجانی استفاده کرده‌اند بررسی‌شده است (یامادا[7] و کواب[8]،2011). با توجه به اهمیت کارکردهای اجرایی حافظه کاری، ادراک زمان و سرعت پردازش در اختلالات هیجانی و اهمیت پرداختن به اختلالاتی که از شیوع بالایی در جمعیت‌های نوجوانان برخوردارند، در ادامه به بررسی مؤلفه‌های مذکور در نوجوانان افسرده اساسی، و مبتلابه PTSD خواهیم پرداخت.

1-2- بیان مسئله

دوره نوجوانی به خاطر نقش و اهمیتی که در زندگی دارد، موردتوجه، روانشناسان و متخصصان هست. ازاین‌رو توجه به اختلالات و سلامت روان این افراد حائز اهمیت است. دو بعد گسترده رفتار آسیب‌زا در این دوره شامل رفتارهای درون‌سازی و رفتارهای برون‌سازی هستند (ویلم شورست[9]،2005). اختلالات درون‌سازی ” با علائم اولیه شامل هیجانات درونی مخالف با رفتار بیرونی” است (تاکری[10]و هریز[11]، 2005). مشکلات درون‌سازی تداوم پاسخ‏های خارج از کنترل را نشان می‌دهند که مشکلات درونی خود از قبیل اضطراب، افسردگی، شکایات جسمانی بدون مبنای شناخته‌شده پزشکی، و کناره‌گیری از ارتباط اجتماعی را نمایش می‌دهد (آخنباخ[12] و رسکولا[13]،2001). ازجمله این اختلالات می‌توان به افسردگی و اختلال استرس پس از سانحه اشاره کرد.

اختلال استرس پس از سانحه از اختلالات بسیار شایع، مزمن و ناتوان‌کننده روان‌پزشکی هست که بر اساس ویراست پنجم راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی (DSM-5)، جزء مجموعه تشخیصی اختلالات تروما و وابسته به استرس هست که پس از مواجهه با یک رویداد آسیب‌زا ایجادشده و با چهار خوشه از نشانه‏ها مشخص می‌شود: مزاحمت‎ها، اجتناب، تغییرات منفی در شناخت و خلق و تغییرات برجسته در برانگیختگی و واکنش‌پذیری. این اختلال غالباً با افسردگی اساسی، سایر اختلالات اضطرابی، اختلالات سوء مصرف مواد و باکیفیت پایین زندگی همراه هست (DSM-5، 2013؛ سیمونز[14]، 2010؛ کاهی[15] و همکاران، 2006).

تحقیقات نشان می‌دهد کودکان و نوجوانانی که یک رویداد آسیب‏زا را تجربه کرده‏اند، در معرض خطر بالاتری برای ابتلا به اختلال استرس پس از سانحه قرار دارند (کناردی[16] و همکاران، 2006). مطالعه مرکز ملی اختلال استرس پس از سانحه در ایالات‌متحده‌ی آمریکا نشان می‌دهد که 15 تا 43 درصد از دختران و 14 تا 43 درصد از پسران در طول زندگی خود حداقل یک رویداد آسیب‌زا را تجربه کرده‌اند که از این میزان 3 تا 15 درصد دختران و 1 تا 6 درصد پسران واجد ملاک‌های تشخیص اختلال استرس پس از سانحه هستند (همبلن[17]، 2007)؛ این در حالی است که میزان شیوع این اختلال در زنان 10 تا 12 درصد و در مردان 5 تا 6 درصد تخمین زده می‌شود (اهلرز[18]، 2000).

در طول دو دهه گذشته تحقیقات فراوانی در مورد ابعاد شناختی PTSD انجام‌گرفته است. ازاین‌رو آسیب‌شناسی اختلال استرس پس از سانحه با نواقصی در شناخت و حافظه که در ملاک‌های DSM-5 منعکس‌شده‌اند، برجسته‏تر شده است. از آن جمله می‌توان به یادزدودگی رویداد، اجتناب از تصاویر و افکار مرتبط با آسیب، ارزیابی‌هایی از داشتن آینده‏ای شکننده اشاره کرد. اهلرز و کلارک (2000) بر اساس مدل شناختی برای PTSD نشان دادند که تغییر در ارزیابی منفی و حافظه مربوط به تروما به‌وسیله‌ی یک سری از راهبردهای شناختی و مشکلات رفتاری بازداری می‌شوند.

مطالعات بسیاری، نابهنجاری در کارکردهای اجرایی افراد مبتلا به این اختلال را به‌طور خاص نشان داده‌اند (برای مثال، الف[19] و همکاران، 2014؛ آپرال[20] و همکاران، 2012). مطالعات انجام گرفته نقایص مشابه بزرگسالان را در کارکردهای اجرایی کودکان مبتلا به PTSD نشان داده‌اند (برای مثال، بیرز[21] و دی بلیز[22]، 2002؛ دی بلیز و همکاران، 2009). اسکومن[23] و همکاران (2009) نیز دریافتند نوجوانان مبتلا به PTSD که با انواع تروما مواجه شده بودند، بد عملکردی در کارکردهای اجرایی را نشان می‌دهند. گزارش‏های مربوط به میزان و ماهیت مشکلات شناختی در بیماران متفاوت و متنوع است و شامل دامنه وسیعی از نواقص شناختی کلی تا اختلالات مربوط به حافظه را دربرمی گیرد (برم نر[24] و همکاران، 1995). این نواقص شناختی می‌تواند زمینه‏هایی چون پردازش اطلاعات و ادراک زمان را نیز شامل شوند.

مطالعات نشان داده‌اند که افراد مبتلا به PTSD از مشکلات مربوط به حافظه رنج می‌برند و این مشکلات اغلب به وقایع آسیب‌زایی مربوط می‌شود که برایشان اتفاق افتاده است (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2000). علاوه بر این سوگیری حافظه برای اطلاعات هیجانی در کودکان و نوجوانان و بزرگسالان دارای اختلال استرس پس از سانحه نشان داده‌شده است (مرادی و همکاران، 2000). یاسیک[25] و همکاران (2007) در بررسی حافظه کلی و کلامی دریافتند همانند آنچه در بیماران PTSD بزرگسال مشاهده‌شده، اختلال در حافظه کلی و کلامی در نوجوانان مبتلا به PTSD نیز قابل‌توجه هستند. کانستنس و همکاران (2008) نشان دادند که در اختلال استرس پس از سانحه کارکرد طبیعی حافظه دچار مشکل می‌شود و اطلاعات همراه با خطا پردازش و بازیابی می‌شوند. مرادی و همکاران (1389) در بررسی خود در رابطه با عملکرد حافظه در افراد بازمانده از جنگ مبتلا به PTSD نشان دادند که مبتلایان به این اختلال علاوه برداشتن مشکلات در بخش‌های مختلف حافظه مانند حافظه شرح‌حال، حافظه مربوط به آینده، حافظه کاری در حافظه کلی نیز از نقص برخوردار هستند. آکوستا[26] (2000) در بررسی خود در رابطه با عملکرد نوجوانان مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه در تکالیف حافظه کلامی و غیر‌کلامی، دریافت که این نوجوانان به‌طور معناداری عملکرد ضعیف‌تر از گروه بهنجار دارند.

 ازجمله مشکلات حافظه، می‌توان به حافظه کاری آسیب‏دیده در این بیماران اشاره کرد. کلارک و همکاران (2003) در تکالیف حافظه فعال کلامی بیماران مبتلا به PTSD، کاهش فعالیت قشر پیش پیشانی را مشاهده کردند. حافظه کاری توانایی نگه‌داری اطلاعات به‌طور موقت و فعالیت بر روی آن‌ ها در ذهن هست (لویس و کارپندال، 2002).

کارکرد مهم دیگری که در مبتلایان دچار آسیب می‌شود پردازش اطلاعات هست. اسکویت وردر[27] و همکاران (2013) در فرا تحلیلی به ادغام پیشینه‌های پژوهش در رابطه با کارکردهای شناختی بزرگسالان سالخورده مبتلا به PTSD پرداختند. آن‌ ها دریافتند که مبتلایان به PTSD بدترین عملکرد شناختی را در رابطه با حافظه نشان دادند و پس‌ازآن بدکارکردی های قابل توجهی در مقایسه با گروه کنترل در یادگیری، سرعت پردازش و کارکردهای اجرایی نشان دادند. نقص در سرعت پردازش اطلاعات در مطالعات دیگری نیز بدست آمده است (کورشی[28] و همکاران، 2011؛ تواملی[29] و همکاران، 2009؛ واسترلینگ[30] و همکاران، 2002). پردازش اطلاعات شیوه‏ای است که افراد محرک‏های برخواسته از محیط را درک می‌کنند (موسی و لپین، 2000). سرعت پردازش اطلاعات از شاخص‌های مهم در ارزیابی توانایی‌های ذهنی به شمار می‌رود.

 متغیر شناختی دیگر که در این مطالعه بررسی آن مدنظر خواهد بود، ادراک زمان هست. ماهیت ادراک زمان در بیماران دارای اختلالات پارکینسون (ویردن[31] و همکاران 2008)، اسکیزوفرنی (داوالوس[32] و همکاران، 2011)، آفازی (فینک[33] و همکاران، 2006)، اتیسم (والاس[34] و هپ[35]، 2008) و دیس‏لکسی (مارتین[36] و همکاران، 2001) مطالعه شده است. بررسی‏ها نشان می‌دهد که مطالعات اندکی به مطالعه تأثیر PTSD بر ادراک زمان پرداخته است؛ اما مطالعاتی در مورد اثر اضطراب بر این مولفه انجام‌گرفته است. وایمن[37] و مووس[38] (1967) در مطالعه خود با هدف بررسی رابطه میان سطوح اضطراب (بالا و پایین) و ادراک زمان به این نتیجه رسیدند که افراد با سطوح بالاتر از اضطراب، تحریف زمان بیشتری را نشان می‌دهند. در مقابل در مطالعه لوئک[39]‏ (2007) تمایز معناداری از لحاظ تخمین زمان در افراد مضطرب یافت نشد.

الگوی «ضربان‌ساز-ذخیره‌کننده[41]» در پاسخ به نحوه‌ی اندازه‌گیری زمان توسط مغز پیشنهاد شده است. در این الگو، مغز دستگاه تنظیم‌کننده فطری است که تعداد ضربان‌های قلب را در هر لحظه در قسمتی از گره پایه‏ی مغز ذخیره می‌کند و در هنگامی که نیازمند برآورد کردن مدت زمان گذشته هستیم، این کرنومتر فطری باعث آزاد شدن انتقال‌دهنده‌های عصبی می‌شود و آن را به سایر نواحی مانند قشر پیش‌پیشانی می‌فرستد تا اطلاعات را یکی کند و مدت زمان گذشته را برآورد کند (ویلیامز[42]، 2006). تصویر‌برداری مغناطیسی کارکردی در حین تکلیف نشان می‌دهد که نواحی گره پایه، قشر پیش پیشانی، قشر آهیانه‌ای و مخچه فعال هستند (پلامر[43] و هامفری[44]، 2009).

اختلال درون‌سازی دیگری که در این پژوهش قصد مطالعه و مقایسه آن با PTSD را داریم افسردگی هست. افسردگی یک مشکل روان‏شناختی مهم در دوره‌ی نوجوانی است که هم به عملکردهای روان‌شناختی نوجوان در حال حاضر و هم در بزرگسالی صدمه می‌زند. در کاربرد بالینی، اصطلاح افسردگی برای توصیف دسته‏ای از نشانه‏ها، شامل تغییرات عمده در خلق، تفکر و فعالیت، به‌کاربرده می‌شود. این نشانه‌ها پایدارند و منجر به بروز تغییراتی در عملکرد شخصی و اجتماعی فرد، حداقل در دوره‌ای به مدت دو هفته، می‌گردند (وردوین[45] و همکاران، 2009). افسردگی نوجوانان ممکن است از نظر تشخیصی بسیار متفاوت با افسردگی بزرگسالان باشد (هاراسیلتا[46] و همکاران، 2004).

در نوجوانی میزان افسردگی بین سنین 13 و 18 سالگی به‌طور قابل‌توجه افزایش می‌یابد. شیوع افسردگی اساسی در نوجوانان در طول عمر و شیوع 12 ماهه آن به ترتیب %11 و 5/7% بودند. نرخ‌های مربوط به افسردگی اساسی شدید نیز 3% و 3/2 درصد بود. شیوع افسردگی به‌طور قابل‌توجهی در سراسر دوران نوجوانی افزایش یافته است و این افزایش در زنان بیشتر از مردان بوده است (اون اوولی[47] و همکاران، 2015).

از جمله منابعی که در فرایند پردازش اطلاعات دخالت دارند، حافظه کاری هست. امروز در بین صاحب‌نظران این توافق عمومی وجود دارد که سوگیری حافظه در بیماران افسرده امری شایع است؛ همچنین معتقدند که آسیب‌های حافظه فعال، اصلی‌ترین مشکل حافظه در بیماران افسرده است، چراکه بر اساس یافته‌های پژوهشی عملکرد حافظه افراد افسرده نسبت به افزایش پیچیدگی تکالیف حساس است، به این معنی که با پیچیده‌تر شدن تکلیف، عملکرد حافظه افت شدیدی پیدا می‌کند (پیلوسی[53] و همکاران، 2000). پین[54] و همکاران (2004) در مطالعه‌ی خود نشان دادند که افسردگی اساسی در نوجوانان عملکرد حافظه را به‌طور معناداری کاهش می‌دهد. هوران[55] و همکاران (1997) نیز در مقایسه بزرگسالان و نوجوانان افسرده در مقیاس حافظه دریافتند که دختران نوجوان عملکرد ضعیف‌تر از بزرگسالان داشتند این در حالی بود که تفاوتی میان بزرگسالان و پسران وجود نداشت. اختلال در حافظه کاری و سرعت پردازش نوجوانان افسرده در مطالعاتی دیگر نیز نشان داده شده است (برای مثال، کلیم کیت[56] و همکاران، 2011).

در ارتباط با اثرات افسردگی بر ادراک فرد از زمان شواهد بالینی حاکی از کاهش سرعت زمان در افسردگی است، اما شواهد تجربی درباره مشکلات حوزه قضاوت زمانی

خرید اینترنتی فایل کامل :

 پایان نامه و مقاله

 نسبتاً اندک بوده و آنچه وجود دارد تا حدودی متناقض است (هاکینز و همکاران، 1998؛ به نقل از سویگنی و همکاران،2003).

باوجود بدکارکردی‌های مشابه میان افسردگی و PTSD در برخی از کارکردهای روانشناختی مغز در نواحی اصلی درگیر در این دو اختلال تفاوت‌هایی وجود دارد. در اختلال استرس پس از سانحه، مشکلات بیشتر شامل کاهش حجم فعالیت هیپوکامپ (کارل[57] و همکاران، 2006)، کاهش حجم فعالیت آمیگدال و قشر کمربندی پیشین (پانو-هایز[58] و همکاران، 2009) و نابهنجاری در ساختارهای پیش‌پیشانی میانی (کاسای[59] و همکاران، 2008) است. در رابطه با درگیری نواحی خاصی از مغز در بیماری افسردگی، الدرکین- تامپسون[60] و همکاران (2006) گزارش کردند که هر چند اندازه لوب فرونتاال در بیماران افسرده سالخورده مطابق انتظار، تغییری نکرده بود، اما اندازه‏ی سینگولای پیشین، شکنج رکتوس و ماده خاکستری پیشین حدقه‌ای در بین این بیماران کاهش یافته است که حاکی از تغییرات خاص مربوط به بیماری است که متفاوت از دیگر فرایندهای تباهی دیررس مغز است. ناکارآمدی کرتکس سینگولای پیشین و کرتکس پره فرونتال پشتی-جانبی را در بیماران افسرده به اثبات رسانده‌اند (واگنر[61] و همکاران، 2006).

با توجه به همبودی بسیار بالای اختلال افسردگی و PTSD در نوجوانان و آنچه در پژوهش‌های پیشین انجام گرفته، در رابطه با تأثیر افسردگی بر ادراک زمان و سیستم ساعت درونی اتفاق‌نظر وجود ندارد و این مؤلفه در اختلال PTSD مورد بررسی قرار نگرفته است، این مطالعه قصد دارد تا به بررسی مقایسه‌ای کارکردهای اجرایی (سرعت پردازش، ادراک زمان و حافظه کاری) در اختلال افسردگی و اختلال استرس پس از سانحه بپردازد.

1-3- ضرورت انجام پژوهش

علاقه به بررسی جنبه‌های شناختی این اختلال در دو دهه گذشته رشد فزاینده‏ای یافته است. پژوهش حاضر گامی برای بررسی بیشتر این اختلال و برخی جنبه‌های شناختی این اختلال ازجمله بررسی ادراک زمان، حافظه کاری و پردازش اطلاعات با بهره گرفتن از آزمون‌های مناسب روان‌شناختی می‌باشد. در رابطه با ادراک زمان در بیماران افسرده پژوهش‌های اندکی انجام گرفته که نتایج آن‌ ها هم متناقض بوده است.

حقیقت (1388) در مطالعه‌ای به بررسی رابطه ادراک زمان در بیماران افسرده، اسکیزوفرن و بهنجار به این نتیجه دست یافت که بیماران مبتلا به افسردگی اساسی گرایش به کم تخمین زدن زمان محرک‌های دیداری، شنیداری و دیداری-شنیداری داشتند. برخی از مطالعات نیز نقایصی در حافظه کاری افراد افسرده یافته‌اند (لندرو[64] و همکاران، 2001؛ نبز[65] و همکاران، 2000 و پرتر[66] و همکاران، 2003) درحالی‌که برخی از مطالعات نیز نتایج متناقض با این رابطه نشان داده‌اند (بارچ[67] و همکاران، 2003؛ مک لوین و همکاران، 2000). پردازش اطلاعات نیز از حوزه‌هایی است که بهبود آن، بهبود در افسردگی را به دنبال خواهد داشت (بسبوم[68] و دیجن[69]، 2006).

اختلال استرس پس از سانحه نیز از اختلالات شایع می‌باشد. علی‌رغم مطالعات صورت گرفته بر روی اختلال استرس پس از سانحه در جمعیت‌های بزرگسال، پژوهش‌های اندکی در زمینه میزان مواجهه کودکان و نوجوانان با رویدادهای آسیب‌زا و نیز شیوع این اختلال در آن‌ ها صورت گرفته است. کودکان و نوجوانان به دلیل شرایط خاص جسمی و سنی، بیشتر از دیگر اقشار جامعه در معرض خطر ضربه‌های روان‌شناختی و تجربه‌ی رویدادهای آسیب‌زا قرار می‌گیرند، از طرف دیگر ازآنجایی‌که راهبردهای مقابله‌ای در آن‌ ها هنوز به اندازه

 کافی برای روبه‌رو شدن با صدمات جسمی و روحی ناشی از این ضربه‌های رشد نکرده است، مواجهه با یک عامل استرس‌زا در آنان بیش از بزرگسالان می‌تواند منجر به بروز اختلال استرس پس از سانحه شود (سادوک و سادوک، 2007؛ ترجمه رضایی 1388).

نوجوانان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه مشکلات قابل‌ملاحظه‌ای در زمینه حافظه در مقایسه با جمعیت‌های بالینی دیگر دارند (سوترلند و برایانت، 2007).

در زمینه‌ی سرعت پردازش اطلاعات نیز بروکس و همکاران (2010) به اشکالاتی در این حوزه‏ی شناختی در نوجوانان مبتلا به PTSD اشاره دارد. حال با توجه به خلأهایی که بدان اشاره شد، عدم وجود مطالعه‏ای در رابطه با تأثیر PTSD بر ادراک درونی زمان و کمبود مطالعه بر روی جمعیت نوجوانان، این پژوهش قصد دارد به بررسی مقایسه‌ای مؤلفه‌های مذکور در نوجوانان مبتلا به اختلالات افسردگی و PTSD بپردازد.

1-4-اهداف پژوهش

1-4-1- هدف کلی:

  1. بررسی عملکرد نوجوانان مبتلا به افسردگی و PTSD در ادراک زمان، حافظه کاری و سرعت پردازش اطلاعات

1-4-2- اهداف اختصاصی

  1. سنجش ادراک زمان در نوجوانان مبتلا به افسردگی
  2. مقایسه ادراک زمان نوجوانان مبتلا به افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه و افراد بهنجار
  3. سنجش حافظه کاری در نوجوانان مبتلا به افسردگی
  4. مقایسه حافظه کاری در نوجوانان مبتلا به افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه و افراد بهنجار
  5. سنجش سرعت پردازش اطلاعات در نوجوانان مبتلا به افسردگی
  6. مقایسه سرعت پردازش اطلاعات در نوجوانان مبتلا به افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه و افراد بهنجار

1-5- فرضیه‌های پژوهش

  1. خطای ادراک زمان در نوجوانان افسرده اساسی و مبتلا به PTSD بیشتر از نوجوانان بهنجار و در افسردگی بیشتر از PTSD است.
  2. اختلال حافظه کاری در نوجوانان افسرده اساسی و مبتلا به PTSD بیشتر از نوجوانان بهنجار و در PTSD بیشتر از افسردگی است.
  3. اختلال در سرعت پردازش اطلاعات در نوجوانان افسرده اساسی و مبتلا به PTSD بیشتر از نوجوانان بهنجار و در افسردگی بیشتر از PTSD است.
 نظر دهید »

بررسی همه گیر شناسی پرخاشگری در بیماران دارای دیسفوریای جنسیتی ارجاع شده به اداره کل پزشکی قانونی

06 مرداد 1400 توسط نویسنده محمدی

در این فصل ابتدا به پیشینه پژوهش و سپس به پژوهش های انجام شده در خارج و داخل ایران پرداخته می شود.

2-2- پرخاشگری

2-2-1- تعریف پرخاشگری

پرخاشگری از لغت لاتین”aggredior”ریشه می گیرد که به معنای حمله کردن و یا نزدیک شدن به چیزی است. این اصطلاح دارای”معانی چند گانه[12]“است و می توان آن را از ابعاد مختلف بررسی کرد. پرخاشگری دوجنبه متفاوت دارد،که یکی عینیت (عمل) و دیگری ذهنیت (احساسات) است. عینیت نشانگر این است که پرخاشگری رفتاری عملی، آشکار و خارجی است و ذهنیت حاکی از این است که پرخاشگری همراه با یک احساس درونی است این احساس ترکیبی از افکار، هیجانات و گرایش های رفتاری است که به صدور رفتار پرخاشگرانه با راه اندازی افکار پرخاشگرانه و هیجان منفی خشم ایجاد می شود و فرد تمایل به بروز رفتار پرخاشگرانه پیدا می کند (ابوالمعالی و موسی زاده، 1391).

      زیگموند فروید، در نوشته های نخست خود می گفت همه رفتار بشر از شهوت مایه “اروس[13]” یعنی غریزه زندگی منشا می گیرد که انرژی آن یعنی لیبیدو[14]، در جهت بازتولید زندگی است. پرخاش در این چارچوب، صرفا واکنشی در برابر مهار یا ممنوعیت تکانه های زیست مایه ای تلقی می شد و لذا خود به خودی نبوده و در عین حال بخشی اجتناب ناپذیر از زندگی نیست. اما بعدا وجود غریزه عمده دیگری به نام مرگ مایه “تاناتوس[15]” یا نیروی مرگ را پیشنهاد کرد که کارمایه آن در جهت تخریب یا پایان بخشیدن به زندگی است. طبق نظر فروید همه رفتار انسان از تعامل پیچیده مرگ مایه و شهوت مایه و تنش دائم میان آن دو ریشه می گیرد. مرگ مایه با مکانیزم هایی نظیر جابجایی[16]  نیروی خود را به سمت بیرون معطوف می کند و مبنای پرخاشگری بر ضد دیگران واقع می شود. یعنی بنا بر آخرین دیدگاه فروید، پرخاشگری عمدتا از تغییر جهت غریزه خود تخریب گر مرگ به سمت دیگران ریشه می گیرد (کاپلان و سادوک[17] ،2007 ، ترجمه رضاعی ،1387).

       در واژه نامه روانپزشکی پرخاشگری این گونه تعریف شده است :                                                     پرخاشگری رفتار زورمند کلامی یا غیر کلامی می باشد که معمولا بر علیه دیگران

خرید اینترنتی فایل کامل :

 پایان نامه

 است (کاپلان و سادوک ، 1382).

     روانشناسان پرخاشگری را رفتاری می دانند که به دیگران آسیب می رساند یا بالقوه می تواند آسیب رسان باشد. این آسیب رساندن، به حالت های مختلف صورت می گیرد و خشونت تنها یکی از انواع پرخاشگری محسوب می گردد. تسلسل بروز پرخاشگری و خشونت به صورت زیر است : مرحله آرامش، اضطراب، بی قراری، پرخاشگری و خشونت (دانشور عامری، 1382).

      پرخاشگری واکنشی غریزی به هجوم، ناکامی و رقابت برای دستیابی به منابع می باشد که عمدتاً از طریق برخورد بدنی تجلی می یابد. اریک فروم[18]، همه اعمالی را که سبب آسیب رساندن به شخص، شیء یا جانوری یا با چنین قصدی صورت می گیرد را پرخاشگری می نامد. ارونسون نیز خشم و پرخاشگری را عملی می داند که هدفش اعمال صدمه، آسیب و رنج جسمانی یاروانی است (ارونسون[19]، 1387).

      رفتارپرخاشگرانه آخرین مرحله ازعواقب انواع محرک های تحریک کننده است (به صورت زیر):                         1. عامل محرک (داخلی مثل احساس بی احترامی – خارجی مثل فشاردادن) 2. احساس خشم 3. افکار خشم (مثل تنبیه یا انتقام) 4. رفتار خشم (کلامی یا جسمی ). البته مورد 2 می تواند به طور مستقیم تبدیل به مورد 4 شود (کالز [20]،2011).

     کوکلی[21] در تعریفی نسبتاً جامع، پرخاشگری را این گونه تعریف می کند: پرخاشگری ناظر بر رفتاری است که با نیت تخریب اموال یا صدمه زدن به شخص دیگر انجام می شود و متضمن بی توجهی محض به سلامت دیگران و احتمالاً خود است؛ پیامدهای پرخاشگری ممکن است فیزیکی یا روان شناسانه باشد. ازنظر سازمان بهداشت جهانی پرخاشگری یعنی قدرت و نیروی فیزیکی به صورت تهدید یا اعمال واقعی آن علیه خود، فرد دیگر یا علیه یک گروه یا اجتماع است، به طوری که موجب آسیب، صدمه، مرگ، آسیب روانی و محرومیت شود. این تعریف دربردارنده خشونت میان- فردی، بین- فردی و اجتماعی است و دامنه ای از فعالیت ها وانواع پیامدهای آن را در برمی گیرد (رحمتی، 1388).

2-3- انواع پرخاشگری

در طبقه بندی های مختلف، مقولات دوگانه و متمایزی از پرخاشگری ارائه شده است که برخی از آنها عبارتند از:

  1. پرخاشگری کلامی در مقابل پرخاشگری غیر کلامی[22]
  2. پرخاشگری مستقیم در برابر پرخاشگری غیر مستقیم[23]
  3. پرخاشگری وسیله ای در برابر پرخاشگری خصمانه[24]
  4. پرخاشگری فعال در برابر پرخاشگری منفعل[25]
  5. پرخاشگری فردی در برابر پرخاشگری جمعی[26]
  6. پرخاشگری فرافعال و تجاوزکارانه در مقابل پرخاشگری واکنشی و دفاعی
 نظر دهید »

بررسی سبك های دلبستگی مادران دارای كودكان مبتلا به اختلالات افسردگی-اضطراب با کودکان عادی

06 مرداد 1400 توسط نویسنده محمدی

سالهای اولیه ی زندگی یکی از بحرانی ترین مراحل رشد و تحول به شمار می رود و در طی این مرحله به خصوص سه سال اول زندگی، سیستم ایمنی کودک شکل گرفته، مغز و سیستم عصبی، ارتباط عصبی در مغز و سیستم اعصاب به سرعت رشد می کنند. از این رو می توان گفت که هر گونه آسیب وارده از نظر جسمی، روانی، تاثیرات پایداری را بر سایر مراحل رشد انسان  می گذارد (کوهن و همکاران، 2005).

اگر مادر یا مراقب اصلی، اطمینان و امنیت کافی را برآورده کند، کودک به رشد روان شناختی مثبت و کافی دست خواهد یافت. درصورتی که نیازهای کودکی ناکام شده باشند ،کودک  ناامن، متوقع ، حسود و خودخواه خواهد شد و از رشد روان شناختی او جلو گیری  می شود که تمام این مراحل می تواند باعث اضطراب شود  در واقع سبک دلبستگی که در دوران کودکی شکل گرفته، و یکی از مهمترین عوامل موثر در تعاملات بین فردی است، و در سنین بعدی ادامه می یابد. سبکهای دلبستگی نشانگر شخصیت است و این سبکها، نه تنها منشأ اثرات مهمی بر روی روان شناسی شخصیت و روان شناسی تحولی بوده بلکه تاثیر غیر قابل اغماضی بر آسیب شناسی دارد  (حمیدی ،1387).

به دنبال نظریات بالبی در مورد دلبستگی و مهم بودن این موضوع در سنین کودکی، ماری آینورث و همکارانش برای تشخیص کیفیت دلبستگی نوباوگان آزمایشی را طراحی کردند. این آزمایش، که موقعیت ناآشنا نام گرفت، که در بخشهای بعدی مورد بررسی قرار میگیرد. نظریه دلبستگی که برمبنای تحقیقات بالبی ادامه یافت، مبعث از دو رویکرد روان تحلیل گری و رفتاری- شناختی است (برک، 1383).

نظریه دلبستگی که توسط بالبی مطرح شد، امروزه، الهام بخش پژوهشهای فراوانی گردیده و دربارۀ نقش دلبستگی در تحول شخصیت، رشد اجتماعی و حتی، در بوجود آوردن انواع اختلالات روانی مانند اضطراب، اضطراب جدایی، مدرسه هراسی و افسردگی محرز گردیده (آرمسدن و همکاران[2] ،1990؛ آبلا و همکاران[3] ،2005).

گرایتون (2010) معتقداست که سبک دلبستگی، با سلامت روانی و میزان رضایت از زندگی در سالهای بعدی زندگی در ارتباط است .

ارتباط  انواع دلبستگی غیر ایمن با اختلالات عمده روان پزشکی و از جمله دسته ی اختلالات اضطرابی و افسردگی در کودکان بارها مورد تایید قرار گرفته است (آرمسدن و همکاران ،1990؛ آبلا و همکاران ،2005).

استی جیمز و رابرتس  به نقل از ابارشی (1389)، در پژوهشی که انجام دادند مشخص کردند که، 51-21 درصد کودکان در سالهای اولیه مدرسه دچار اختلالات اضطرابی، خلقی و رفتاری می شوند. و با توجه به این درصد بالا، (کالکینز وهمکاران[4]، 2000به نقل از بارلو و همکاران، 2003)، معتقدند که این اختلالات هیجانی و رفتاری کودکان در سالهای اولیه زندگی، با رفتار و ارتباط مادر و استرس او در ارتباطند (هایز  و همکاران[5]، 2008). و پذیرا نبودن والدین در امر مراقبت مطمئن کودکان، رابطۀ مستقیمی با بوجود آمدن اختلالات فوق الذکر دارد (نجفی و حسن زاده،1389).

پر واضح است که اختلالات عمدۀ  روانپزشکی مادران بر کیفیت ایجاد دلبستگی کودکان موثرند (آرمسدن و همکاران ،1990؛ آبلا و همکاران ،2005). بنابراین، اختلالات مادر در طی رشد و تکامل کودک می‌تواند آسیب شناسی روانی کودکش را توجیه کند . و یا اینکه می‌توان نتیجه گرفت که کودک دارای والدینی با اختلالات روانپزشکی، در ابعاد بیشتری آسیب پذیر هستند با تشخیص و درمان بموقع اختلالات روانپزشکی والدین، می توان کمک بسزایی به بهداشت روانی خانواده کرد، تا کودک از نظر  روانی- جسمی سالمتر بهبود یابد (اوکونر و همکاران[6]،2005 ؛ بیدرمن و همکاران،2001).

با توجه به اینکه اختلالات روانی کودکان رو به افزایش است و ابتلای کودک به این اختلالات، بهزیستی وی را تحت الشعاع قرار می دهد، شناسایی آن برای پیشگیری و سنجش، گامی مثبت محسوب می‌شود. همانگونه که ذکر شد، وجود اختلالاتی، بر کیفیت روابط والد- کودک سایه می‌افکند و رشد شناختی و هیجانی کودک را پایه گذاری می کند (مانیتما[7]، 2006 به نقل از ابارشی و همکاران،1389). بنابراین، در این پژوهش به این می خواهیم دریابیم که آیا سبك دلبستگی  مادر توانایی پیش بینی ابتلای  فرزند به اختلالات اضطراب و افسردگی را دارد ؟

1-2 بیان مسأله

دلبستگی به معنای پیوند عاطفی است که در کودکی بین کودک و مراقب اصلی وی شکل می‌گیرد و بر رشد اجتماعی و احساسی کودک موثر است. و همچنین روابط دلبستگی، نقش بسیار مهمی در احساس امنیت افراد دارد (گاردن،2008). یکی از اصول پایه‌ای دلبستگی این است که روابط دلبستگی اولیه بر طول زندگی فرد موثر است و بر روابط بعدی و عملکرد کودک اثر می‌گذارد (صفرزاده،2006). افراد با دلبستگی ایمن، سطح بالاتری از اعتماد و رضایت و سطح پایین‌تری از تعارضات دارند، در حالیکه افراد با دلبستگی دوسوگرا با عدم تعادل در احساسات و تعارضات بیشتر و افراد با دلبستگی اجتنابی با رضایت و صمیمیت کمتر و تعارضات بیشتر مشخص می‌شوند (کولینز و همکاران،2002).

به اعتقاد بالبی اکثر مشکلات دوران کودکی و بزرگسالی منتج از تجربیات واقعی دوران کودکی است (صفرزاده،2006). بالبی به صراحت پیش‌بینی کرده است که اختلال در رابطه دلبستگی، با ایجاد اضطراب فراگیر و بی‌اعتمادی در کودک می‌تواند به اختلال‌های روان‌شناختی بی‌انجامد.

تحقیقات نشان داده‌اند که دلبستگی ناایمن کودکان باعث ایجاد اختلالات هیجانی، رفتاری، مشکلات تحصیلی، اختلال در حافظه و یادگیری و اعتماد به نفس پایین می‌شود (1973 به نقل از رازقی و دیگران، 1385).

دلبستگی ممکن است به دلایلی از این قبیل به خطر بیافتد: گرفتاری‌های فکری زیاد والدین یا فرد مراقب، افسردگی پس از زایمان مادر، بستری شدن کودک و در نتیجه جدایی از والد، والدینی که در روابط خود دچار مشکلاتی هستند و در نتیجه از فرزند خود غافل می‌شوند، عوامل ژنتیکی، اختلالات رشدی، والدینی که نیازهایشان در دوره کودکی ارضا نشده و در نتیجه نیاز‌های فرزندشان خبر ندارند (خوشابی،1386). در این تحقیق بر آن شدیم تا بررسی کنیم آیا سبک دلبستگی مادران نیز ممکن است از عوامل ایجاد اختلال در سبک دلبستگی کودکان و در نتیجه باعث بروز اختلالات هیجانی از جمله اضطراب و افسردگی شود.

1-3 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق

یکی از شایع ترین اختلالات دوره کودکی، مشکلات اضطراب – افسردگی است (نایینیان و همکاران، 1383).

اطلاعات حاصل از تحقیقات اخیر نشان می دهند که والدین كودكان نابهنجار و حتی والدین كودكان مستعد، نیاز به مهارتهایی دارند تا با نیازهای ویژه كودك به خوبی كنار بیایند. و بکار بستن این مهارتها موجب كاهش استرس آنان شده، و سلامت خانواده را تسهیل می كند (بك من 1981، شانكوف و هاسر كرام، 1989). در برخی خانواده ها، چالشهای روزانه و فشارهای ناشی از بزرگ كردن یک كودك نابهنجار، ممكن است تاثیر منفی بركیفیت زندگی کودک بگذارد. و بدینوسیله، این کودک ممکن است بعدها متمایل به بدبینی، خشم، اضطراب، احساس گناه، فشار روحی، ناامیدی و یا افسردگی گردد (گودمن و گتلیب، 2002).

خرید اینترنتی فایل کامل :

 مقالات و پایان نامه ارشد

 

واقعیت این است كه هركودكی كه در خانواده به دنیا می آید، از والدین خود تأثیر می پذیرد. بدین طریق، روشن است كه زندگی اجتماعی و عاطفی او، زیر بنایی والدینی خواهد داشت (فیلدر[8]، 1994). كمیته كودكان دارای مشکلات ناسازگاری (2001)،  معتقد است كه، والدین نقش اساسی در تأمین سلامت و رفاه كودكان ایفاء می كند.

هیچ پدر و مادری دوست ندارد که فرزندش به اختلال روانی و از آن جمله اضطراب و  افسردگی مبتلا گردد، اما وقتی این اتفاق افتاد، والدین نیازمند تصحیح روابط گذشته اشان با فرزندانشان هستند (فرناندز[9]، 1997).

به هنگام تولد یک كودك دارای اختلال روانی، كاركردهای روانشناختی خانواده را به هم می‌ریزد كه در سطح كلان، سلامت روان، پویایی و هدفمندی خانواده را هدف قرار می‌دهد. و در سطحی خرد، نیز مهمترین كاركردهای روان شناختی خانواده را به چالش می‌کشاند: همچون ابراز كردن، حل تعارض، استقلال، پیشرفت، تفریح و سرگرمی، ارزش های اخلاقی و مذهبی، ساختار و سازمان، رفت و آمد با اطرافیان، اتحاد، كنترل، سلامت روانی و کیفیت زندگی تحت تاثیر خود قرار می دهد  (الیری و همكاران[10]، 2001؛ به نقل از كیمیانی، 1387).

والدینی که به کودکان خود دلبستگی ایمن نشان می دهند، کودکانشان طرحواره هایی با معنای مهربانی و عاطفی دریافت می‌کنند. طرحواره هایی که شایستگی، محبوبیت و مراقب ایمن آنها را در قبال کودکان نشان می‌دهند (گنجی، 1383). شکل کلی دلبستگی در فرهنگهای مختلف را باید با احتیاط تعبیر کرد. البته به رغم تنوع فرهنگی، الگوی ایمنی رایجترین الگوی دلبستگی درکلیه جوامع است، که تا به امروز بررسی شده اند (سید محمدی، 1383).

1-4 اهداف مشخص تحقیق

بررسی نقش مادر در ایجاد اختلالات اضطرابی و افسردگی فرزندان

بررسی رابطه سبک دلبستگی مادر با اختلالات اضطرابی و افسردگی فرزند

مقایسه سبک دلبستگی مادران دارای کودکان اختلالات اضطرابی و افسردگی با مادران کودکان بهنجار

1-5 سؤالات و فرضیه ‏های تحقیق

سوالات تحقیق حاضر بدین قرارند؛

آیا سبک دلبستگی مادران کودکان دارای اختلالات اضطرابی و افسردگی با سبک دلبستگی مادران کودکان عادی تفاوت دارد؟

آیا سبک دلبستگی مادر قادر است پیش بین خوبی برای ابتلای فرزند به اختلالات اضطرابی و افسردگی را باشد؟

با توجه به سوالات فوق و اهداف بیان شده فرضیات تحقیق حاضر بدین قرار است؛

بین سبک دلبستگی مادران کودکان دارای اختلالات اضطرابی و افسردگی با سبک دلبستگی مادران کودکان عادی تفاوت وجود دارد.

سبک دلبستگی مادر، توانایی پیش بینی ابتلای فرزند به اختلالات اضطرابی و افسردگی را دارد.

1-6 تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش

1-6-1 تعاریف نظری

اختلال اضطراب کودکی: اضطراب یک حالت خلقی است که مشخصه آن، بروز هیجان منفی شدید و تنش‌های جسمانی است. که در آن، فرد با ترس ونگرانی، خطر یا حادثه ناگواری را پیش‌بینی می‌کند (بارلو،2002).

اختلال افسردگی کودکی: اختلال افسردگی کودکی، دورهای طولانی اندوه، یعنی ملال[11] هستند. آن‌ ها از کارهایی که انجام می‌دهند، لذت کمی می‌برند و علاقه خود را تقریباً به همه فعالیت‌ها از دست می‌دهند- حالتی که دلمردگی[12] نامیده می‌شود (همان منبع).

دلبستگی: دلبستگی عبارت از پیوند یا رابطه هیجانی با یک فرد دیگر است. جان بالبی، روان شناس، نخستین نظریه پرداز دلبستگی بود. او دلبستگی را چنین توصیف کرده است: «ارتباط روانی پایدار بین دو انسان» (بالبی، ۱۹۶۹). دلبستگی مبنای تکاملی و زیستی دارد و فطری است (دیوس، 2004 ؛ رهولز و سمپسون، 2004).

سبك دلبستگی ایمن:

افرادی با این سبک دلبستگی، دیدگاهی  مثبت در مورد خود یا دیگران دارند و روابطی عاطفی پایدار برقرار می‌کنند (كرین ، 1384).

سبك دلبستگی اجتنابی : این افراد كه نظری منفی در مورد خود دارند به شدت از برقراری  یک ارتباط صمیمانه ” گریزانند. و معتقدند در زندگی نیازی به حمایت دیگران ندارند (دیویس،2004؛ رهولز ،2004) .

سبك دلبستگی اضطرابی (اضطراب  دوسوگرایی ): بزرگسالانی  با این  سبك دلبستگی،  به دلیل  احساس عدم شایستگی كه نسبت به خود تجربه  می كنند، عمدتاً در جریان روابط صمیمانه اشان اضطراب احساس طرد و از دست رفتن بسیاری را تجربه كرده و دائما نگران طرد شدن از جانب دیگران هستند ( رهولز، 2004 ) .

1-6-2 تعاریف عملیاتی

‌تعریف عملیاتی اضطراب: اختلال اضطراب در این پژوهش نمره ای است كه افراد (كودكان) در آزمون راتر به دست می آورند .

تعریف عملیاتی افسردگی: اختلال افسردگی در این پژوهش نمره ای است كه افراد (كودكان) در آزمون راتر به دست می آورند .

تعریف عملیاتی دلبستگی: دلبستگی در این پژوهش نمره ای است كه افراد در پرسشنامه دلبستگی بزرگسالان كولینز و رید به دست می آورند .

تعریف عملیاتی سبك دلبستگی ایمن: در این پژوهش، سبكهای دلبستگی، نمراتی هستنند كه از طریق پرسشنامه سبكهای  دلبستگی  بزرگسالان كولینز و رید بدست می‌آیند. 

تعریف عملیاتی سبك دلبستگی اجتنابی: در این پژوهش، سبكهای  دلبستگی نمراتی هستند  كه از طریق پرسشنامه سبكهای دلبستگی  بزرگسالان  كولینز و رید بدست می‌آیند .

تعریف عملیاتی سبك دلبستگی اضطرابی: در این پژوهش، سبكهای  دلبستگی  نمراتی هستند كه از طریق پرسشنامه  سبكهای  دلبستگی  بزرگسالان كولینز و رید بدست می‌آیند .

 نظر دهید »

بهزیستی روانشناختی و نگرانی تصویر بدنی قبل و بعد از جراحی پلاستیک

06 مرداد 1400 توسط نویسنده محمدی

مفهوم فرد از بدن خویش بخش مهمی از خودپنداره او می­باشد. بدن قابل مشاهده­ترین قسمت خود و خودآگاهی فرد است. (کَش، فلیپس، سانتوس و هرابوسکی3، 2004 )

تصویر بدنی4 تجسم درونی ظاهر بیرونی فرد است که این بازنمایی ابعاد جسمانی، ادراکی و نگرشی را در بر می­گیرد. (بروزسکسی و بایر5، 2005) ابعاد اصلی این نگرش شامل مؤلفه­ های ارزیابی، سرمایه گذاری فرد در برخورد با طرحواره­های ظاهر و عواطف است که اهمیت ظاهر درونی سازی شده را نمایان می­ کند. (کَش، فلیپس، سانتوس و هرابوسکی، 2004)

جراحی پلاستیک2 عملی است که روی یکی از اعضا یا چند عضو به منظور تغییر در آن قسمت و با هدف زیباتر کردن به کار می­رود ولی چه بسا که عوارض وحشتناک و جبران ناپذیری به بار می­آورد. عمل جراحی پلاستیک بیشتر روی نقاط شکم، برای کوچک کردن سینه و سفت کردن و جلوگیری از افتادگی قسمت ­های مختلف بدن و جراحی بینی انجام می­ شود که عوارض خطرناکی دارد. امروزه به دلیل علل متعدد و تأکید بر بعضی استانداردهای زیبایی (خواه درست، خواه نادرست) وضع ظاهر از اهمیت فوق العاده­ای برخوردار شده است، بسیاری از افراد هر رنج و سختی را به خاطر آن به جان می­خرند و اغلب با افراد غیر متخصصی روبه رو می­شوند که تنها هدفشان سودجویی است و خسارت­های جبران ناپذیری را متحمل    می­شوند. تصویر بدنی به صورت تجسم­های درونی از جنبه­ های ظاهری بدن تعریف می­ شود و مفهوم تصویر بدنی ثابت نیست و جوهره­ای پویا دارد. تصویر آرمانی فرد در اثر متغیرهایی مانند بازنمایی رسانه ­ها، رسوم فرهنگی و نگرش­های دوستان تغییر می­ کند. این تغییر دیدگاه ­ها به طور معمول با تغییر احساس­ها و افکار همراه است و حتی در موقعیت­های مشخص به تغییر رفتار می­انجامد. بنابراین این تحقیق نیز با هدف مقایسه­ دو مؤلفه­ی بهزیستی روانشناختی و نگرانی تصویر بدنی قبل و بعد از جراحی پلاستیک و اینکه جراحی پلاستیک موجب افزایش بهزیستی روانشناختی می­ شود مورد بررسی قرار می­گیرد.

1-2 بیان مسأله

بهزیستی روانشناختی در دو دهه اخیر در ادبیات پژوهشی به وفور مورد بررسی قرار گرفته است و دامنه مطالعات آن از حوزه­ زندگی فردی به تعاملات اجتماعی کشیده شده است. (کول1،2002) در راستای تعریف این سازه­ی مفهومی، گلداسمیت، ویوم و دریتی2 (1997) عقیده دارند که بهزیستی روانی شامل دریافت­های فرد از میزان هماهنگی بین هدف­های معین و ترسیم شده با پیامدهای عملکردی است که در فرایند ارزیابی­های مستمر به دست می ­آید و به رضایت درونی و نسبتاً پایدار در توالی زندگی منتهی می­ شود. بهزیستی، اشاره به حسی از سلامتی دارد که آگاهی کامل از تمامیت و یکپارچگی در تمام جنبه­ های فرد را در بر می­گیرد.

جراحی­های زیبایی که یکی از آخرین دست آوردهای انسانی برای خلق زیبایی است، رشد  فزاینده­ای داشته است. تنها در ایالات متحده آمریکا میزان جراحی ها طی یک دهه (1994-1984) دو برابر شده است و در سال 1993 از هر 35 جراحی صورت گرفته در این کشور، یک جراحی زیبایی بوده است (گیلمن2، 1999)

نگرش زنان در جامعه ما به زیبایی ظاهری بیشتر اهمیت می­ دهند و همین امر می تواند باعث پیامدهای سوء برای سلامت روانی و جسمانی آنها شود. در گذشته کسانی که بینیشان را جراحی می­کردند، علاوه بر اینکه تعدادشان محدود بود، بینیشان عیب شاخصی نیز داشت اما امروزه مجموعه ­ای از عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی باعث شده افراد زیادی فارغ از جنسیت و زشتی یا زیبایی، تنها به این امید که تغییر کنند دست به چنین کاری می­زنند. بسیاری از مراجعه کنندگان عمل زیبایی، راه خود را در زندگی گم کرده ­اند و از زندگی ناراضی هستند بنابراین نخستین تغییری که به ذهنشان می­رسد این است که چهره شان را تغییر بدهند تا شاید در کار و زندگیشان تغییری ایجاد شود. بسیاری از آنان اگر توان مالیشان هم اجازه ندهد باز هم به طریقی که شده این کار را انجام می­دهند. (مشیرزاده، 1390)

از طرف دیگر، بسیاری از متخصصان و پزشکان اعلام کرده ­اند که هرگونه جراحی زیبایی دارای تبعاتی است که در بسیاری از موارد جبران ناپذیر نیز هست ضمن این که در کشورهای توسعه یافته که صاحبان این علم هستند، تعداد کمتری از افراد رغبت برای انجام چنین عمل­هایی دارند یا حداقل با وسواس بیشتری این کار را انجام می­ دهند

خرید اینترنتی فایل کامل :

 پایان نامه و مقاله

 (جونز و هییس1،2009 ).

یکی از عوامل انجام جراحی­های زیبایی نگرانی از تصویر بدنی می­باشد. جهان معاصر توأم با  پیشرفت­ها و رشد عقلانی که در بطن خود ایجاد کرده توجه خود را بر مسائل شخصیتی انسان متمرکزتر کرده است. مسائلی که شاید 100 سال پیش از این، موضوعاتی پیش پا افتاده و غیر مهم تلقی می­شده است. از جمله مسائل مورد بحث شخصیتی انسان که قبلاً کمتر به آن پرداخته شده است تصویر بدنی است. تصویر بدنی بیانگر نگرش فرد از خود همراه با احساسات و افکاری است که می ­تواند تغییر دهنده رفتار او در شرایط گوناگون و در جهان مثبت یا منفی باشد.

لذا در بررسی حاضر به دنبال پاسخ علمی به این پرسش بودیم که آیا عمل جراحی پلاستیک موجب بهبود مؤلفه­ های بهزیستی روانشناختی و نگرانی تصویر بدنی شده است؟ آیا جراحی پلاستیک موجب افزایش بهزیستی روانشناختی می­ شود؟ و آیا جراحی پلاستیک موجب کاهش نگرانی تصویر بدنی می­ شود؟

1-3 ضرورت انجام تحقیق

ارزشیابی­های روانپزشکی بر روی کسانی که خواهان زیبایی بودند نخستین بار در دهه­های 1940 و 1950 گزارش شدند. این گزارش­ها بیش­تر بازتاب دهنده گرایش­های روانکاوی در روانپزشکی آمریکا بودند. پژوهش­هایی که به بررسی وضعیت روانشناختی بیش از جراحی زیبایی پرداخته­اند یا به مصاحبه بالینی بسنده کرده و یا از مقیاس­های روانشناختی برای ارزیابی آسیب شناسی روانی بهره برده­اند، آسیب شناسی روانی چشمگیری را در بیماران جراحی زیبایی گزارش نموده ­اند.

گرین و پریچارد1 (2003) در مطالعه خود بیان کردند که نارضایتی و نگرانی نسبت به بدن و اشتغال ذهنی به تغییر دادن آن در بین جوانان داوطلبی جراحی زیبایی بیشتر مشاهده می­ شود. (گرین و پریچارد، 2003)

نتایج تحقیق حاضر می ­تواند در مراکز روان درمانی، متخصصین روان شناسی، دانشکده ­ها و دانشگاه های روان شناسی و مراکز پژوهشی مورد استفاده و بهره­وری قرار گیرد. کاهش درگیری متخصصان جراحی پلاستیک با مراجع قانونی با ارجاع افراد دچار مشکلات روانشناختی به منظور درمان به روانشناس و آگاهی افراد از مشکل روانشناختی احتمالی خود و مراجعه به روانشناس و جلوگیری از درگیر شدن با افراد سودجو غیرمتخصص و خسارات جبران ناپذیر است. کاهش هزینه­هایی که صرف جراحی­های مکرر می­ شود.

1-4 اهداف پژوهش

هدف اصلی پژوهش مقایسه­ دو مؤلفه­ی بهزیستی روانشناختی و نگرانی تصویر بدنی قبل و بعد از عمل جراحی پلاستیک است.

1-5 فرضیات پژوهش

جراحی پلاستیک موجب افزایش بهزیستی روانشناختی می­ شود.

جراحی پلاستیک موجب کاهش نگرانی تصویر بدنی می­ شود.

عمل جراحی پلاستیک موجب بهبود مؤلفه­ های بهزیستی روانشناختی و نگرانی تصویر بدنی شده است.

1-6 تعاریف نظری و عملیاتی متغیرها:

1-6-1 تعریف نظری متغیرها:

1-6-1-1 بهزیستی روانشناختی

بهزیستی روانشناختی1 به معنای قابلیت یافتن تمام استعدادهای فرد است. و دارای مؤلفه­ های:

1-6-1-2 نگرانی از تصویر بدنی4:

تصویر بدنی بیانگر نگرش فرد از خود همراه با احساسات و افکاری است که می ­تواند تغییر دهنده رفتار او در شرایط گوناگون و در جهات مثبت یا منفی باشد. این تصویر ذهنی می ­تواند تحت تأثیر عواملی چون رشد جسمانی، تعاملات فرد با محیط اجتماعی، سوانح، آسیب و جراحات بدنی قرار گیرد و نگرانی از تصویر بدنی را در فرد ایجاد کند. (سوگار5، 2003)

1-6-1-3 جراحی پلاستیک1:

جراحی پلاستیک وسیله­ای است برای ایجاد یک احساس خود ایده­آل و آرمانی كه از طریق آن درد مطلوب نبودن خود یا دوست نداشتن خود رفع می­گردد .(محمدپناه اردکان، یعقوبی و یوسفی، 1391)

1-6-2 تعریف عملیاتی متغیرها:

1-6-2-1 بهزیستی روانشناختی:

بهزیستی روانشناختی نمره­ای که آزمودنی در مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف (1989) کسب   می­ کند که این پرسشنامه مشتمل 84 سؤال می­باشد.

1-6-2-2 نگرانی از تصویر بدن:

نگرانی از تصویر بدنی نمره­ای است که آزمودنی در پرسشنامه چند بعدی روابط بدن – خود، کش و همکاران (1986 و 1987) کسب می­ کند این پرسشنامه مشتمل بر 46 سؤال می­باشد.

1-6-2-3 جراحی پلاستیک:

منظور از جراحی پلاستیک، نوع حراجی که جراح روی بدن آزمودنی انجام داده است.

 نظر دهید »

پیش بینی افسردگی پس از زایمان بر اساس سبك های دلبستگی و طرحواره های ناسازگار

06 مرداد 1400 توسط نویسنده محمدی

 فرایند مادرشدن از وقایع لذت بخش و تکاملی از زندگی زنان است و اغلب سبب شادمانی چشمگیر والدین
 می شود ، این  تغییرات فیزیکی و روانی می تواند تنش ها و نگرانی هایی را نیز به دنبال داشته باشد و یکی از این تغییرات بروز افسردگی پس از زایمان در مادران است. (پیندل[1] وهمکاران، 2005).

 افسردگی پس از زایمان[2] می تواند با کاهش فعالیت مادر و اختلال در روابط مادر، کودک و خانواده همراه باشد. وضعیتی که ادامه و عدم تشخیص و درمان به موقع آن به بروز مشکلات عمده در روابط زناشویی، خودکشی مادر یا حتی فرزندکشی منجر می شود(پترو وهمکاران،2002). افسردگی پس از زایمان یک نوع از اختلالات افسردگی است که یکی از شایع ترین اختلالات روانی در پی زایمان است که حداکثر طی 4هفته اول بعد از زایمان شروع می شود(شریفی، اکبری، شریفی، 1387) .

پیشرفت افسردگی پس از زایمان ، اساسا آرام و نامحسوس بوده ، ممکن است تا بیش از 3ماه پس از زایمان بروز نکند(موری و همکاران[3]،1999). به همین دلیل بیش از50% از مبتلایان  تغییرات خلقی پس از زایمان تشخیص داده نشده و درمان نمی شوند(میلگرم و همکاران، 2005).

مهمترین عامل خطرزای افسردگی پس از زایمان، سابقه افسردگی است و سایر عوامل خطر شامل پایین بودن سن، حمایت اجتماعی اندک، تنها زندگی کردن، تعداد زیاد فرزندان، وضعیت ازدواج، شک و تردید در مورد حاملگی، بیماری یا مرگ عزیزان، فاصله کم بین بارداری ها، مرگ فرزندان قبلی و بیماری ها است(مصطفی نژاد،1383).

در مورد افسردگی عمده نیز عواملی چون حمایت اجتماعی، طرحواره های ناسازگار، باورهای غیر منطقی، شکست های قبلی، عزت نفس پایین و سبک های دلبستگی مطرح گشته اند.از آنجا که افسردگی پس از زایمان یک اختلال خلقی است می تواند تحت تاثیر عوامل مذکور قرار گیرد. این افسردگی می تواند با کاهش فعالیت ها و اختلال در روابط با کودک باشد با تاکید بر دو متغیر اساسی در پژوهش های روان شناختی در این زمینه یعنی سبک های دلبستگی و طرحواره های سازگار می توان بیان کرد که عدم تشخیص و عدم درمان به موقع آن منجر به تطابق غیر موثر مادر با کودک می شود و می تواند پیامدهای جبران ناپذیری را بر پیکره خانواده وارد سازد.

بیان مساله

افسردگی اختلال عاطفی است که سلامتی فرد ، روابط بین فردی ، کار و توانایی لذت بردن او از زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد. افسردگی یک مشکل سلامتی است که با صرف غم و اندوه متفاوت است ، زیرا غم پاسخ طبیعی به از دست دادن می باشد و شامل تغییراتی درخلق و خو ، فعالیت ها و فرایندهای بدنی است که این تغییرات به اندازه افسردگی ، شدید و گسترده نمی باشد. در بیمارانی که خلق افسرده دارند ، از دست دادن انرژی و علاقه ، احساس گناه، ازدست دادن اشتها، دشوارشدن تمرکز و افکارمرگ یا خودکشی وجود دارد. این کارکردها تقریبا همیشه موجب مختل شدن و کارکردهای بین فردی ، اجتماعی و شغلی بیمار می شود.(کاپلان و سادوک[5] ، 2007).

این دوران می تواند به حدی تنش زا باشد که سبب برانگیختگی بیماری های روانی گردد(بزوکی و همکاران[6]،2002.  ویلیامز و همکاران،2005). اندوه افسردگی و سایکوز پس از زایمان هرکدام نمای بالینی مشخصی داشته و زنان را در همه ی طبقات اجتماعی و فرهنگی درگیر می کنند (رابینسون[7] و استورات[8]، 1986) . ).

 هنوز علت این بیماری شناخته نشده است ولی از نظر سبب شناسی نظریه های چندگانه جهت شناخت افسردگی پس از زایمان وجود دارد که شامل عوامل زیستی (نظیر علل هورمونی مثل افت ناگهانی غلظت استروژن و افزایش دفع ادراری کورتیزول، ناقل های عصبی ، وجود آنتی بادی های ضد تیروئید ، پرولاکتین ، اکسیتوسین و بتا اندروفینها و نظریه های ژنتیکی، عوامل روانی (نظیر نظریه شخصیتی) و عوامل اجتماعی (نظیرحمایت های اجتماعی، تنش های زندگی, فرهنگ و میزان آمادگی جهت تولد نوزاد) می باشند ( سادوک و کاپلان ،2007).

روابط درون خانواده، بهداشت روان خانواده وجنبه های مختلف رابطه با همسر را تحت تاثیر قرار می دهد و مشکلات متعددی را بوجود می آورد. از جمله افزایش درگیری های خانوادگی، از دست دادن یا کاهش منبع درآمد خانواده، سپردن مراقبت از کودک به فردی غیر از مادر که بر تکامل کودک تاثیر بدی خواهد گذاشت(ویشر و همکاران[9]،2002.ویلیامز و همکاران،1385.خمسه،1379).

درمان های مختلفی برای افسردگی وجود دارد که شامل درمان به شیوه ی شوک الکتریکی ، تجویز داروهای ضد افسردگی و روان درمانی را شامل می شوند. در مورد افسردگی دوران بارداری کمتر تحقیق صورت گرفته است . گاهی تشخیص علائم ناشی از افسردگی ، (مانند تغییر در خواب ، اشتها ، ضعف و کاهش لیبیدو ) از علائم ناشی از بارداری مشکل می باشد که به همین دلیل افسردگی دوران بارداری تشخیص داده نمی شود (گاتلیب، ویفن، 1991).

 افسردگی در دوران بارداری می تواند منجر به عدم توجه به خود و در نتیجه تغذیه ناکافی ، مصرف سیگار، مصرف دارو و عدم مراقبت کافی دوران بارداری شود و خطر ابتلا به افسردگی پس از زایمان را افزایش می دهد و در موارد  نادری خودکشی را به دنبال داشته باشد (زوکرمن ، 1991).

از عوامل مهمی که در ایجاد خلق و خو افسردگی نقش اساسی دارد، طرحواره ها[10] هستند. عوامل شناختی در اختلالات روانی به خصوص افسردگی نقش محوری را بر عهده دارند، یکی از این عوامل شناختی طرحواره ها می باشند، که نقش مهم آنها در شکل گیری و تداوم اختلالات روانی همواره مورد توجه پژوهشگران است و به نقش این باورهای منفی عمیق، در اختلالات روانی چون وسواس فکری- عملی، اختلال شخصیت خود شیفته، اختلال دوقطبی، افسردگی، اختلال خوردن، اختلالات جنسی اشاره شده است. به طور کلی طرحواره ها توانایی پیش بینی نشانه های سلامت عمومی را دارند(شهامت،2010).

طرحواره ها الگو ها یا درون مایه های عمیق و فراگیری هستند که از خاطرات، هیجان ها ، شناخت ها و احساسات بدنی تشکیل شده اند، در دوران کودکی یا نوجوانی شکل گرفته اند، در سیر زندگی تداوم دارند، درباره ی خود و رابطه با دیگران هستند و به شدت ناکارامدند. درکل طرحواره های ناسازگار، الگوهای هیجانی و شناختی خود آسیب رسانی هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکل گرفته اند و در سیر زندگی تکرار می شوند چون  طرحواره ها در ابتدای زندگی رشد می یابند، پس عادی و مسلم یعنی بی چون و چرا فرض می شوند و خودپنداره و دیدگاه های ما را نسبت به جهان و روابط مان را با مردم تعریف می کنند. طرحواره بازنمایی معتبر از تجارب آسیب زای دوران کودکی به شمار می آیند. مشکل این است که در گذر زمان الگوهای عمیقا ریشه دار از تفکر تحریف شده و رفتار ناکارامد می شوند. حتی وقتی شواهدی ارائه می شود که طرحواره را باطل اعلام می کند باز هم بسیاری از افراد برای ثبات اعتبار طرحواره شان اطلاعات را تحریف می کنند(یانگ، 1994).

 زمانی که نیازها ارضا نشوند ممکن است طرحواره های ناسازگار خاصی ایجاد شوند که بر روابط صمیمانه اثر بگذارد. یانگ وهمکاران در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که داشتن طرحواره ناسازگار پیش بینی کننده ناسازگاری بین فردی است، از طرفی، زوج درمانگران از زمان های گذشته بر اهمیت عوامل شناختی از جمله انتظارات و تفسیرها در شکل گیری، تداوم و تسکین روابط ناکارامد وقوف داشته اند. باورها و طرحواره های مربوط به روابط بین فردی در بزرگسالی در همسرگزینی و روابط زناشویی نمود می یابند و بر آن تاثیر زیان بار می گذارند(کوپر[11]،2001).

یانگ (1999) بیان می کند که طرحواره های ناسازگار بیشتر از آنکه نتیجه وقایع تکان دهنده مجزا باشند، بیشتر احتمالا به وسیله الگوی مداوم و تجارب روزمره با اعضا و خانواده و همتایان ایجاد می شوند که به نحو فزاینده ای طرحواره ها را تقویت می کنند. از سوی دیگر اختلالات شخصیت نشانگان طولانی مدتی هستند که اندیشیده می

خرید اینترنتی فایل کامل :

 پایان نامه

 شوند براساس سبب شناسی در شناخت، تعاملات آسیب شناسی کودک با والدین، همتایان و دوستان و اشخاص مهم دیگر داشته باشند(یانگ،1999).

منز و همکاران در بررسی خود نشان دادند که طرحواره های ناسازگار می تواند نشانگان آسیب شناسی روانی را تبیین کند، آن ها نشان دادند که رابطه بین اضطراب دلبستگی و آسیب شناسی روانی به گونه ی کامل به وسیله ی شناخت ها، بویژه طرد و بریدگی و خود جهت دهی مورد واسطه گری قرار می گیرد(منز[12] و همکاران،2010).

فریمن (1999) نیز نشان داد که طرحواره ها در سازکارهای بین فردی و ایجاد وضعیت زناشویی نقش مهم و اساسی دارد به گونه ای که زوجینی که رضایت کمتری را در زندگی کسب کردند، از طرحواره های ناسازگار بیشتری نیز استفاده کردند.

در کل وجود طرحواره های ناکارآمد موجب تشدید معیارهای آرمانی انعطاف ناپذیر و تقویت غیر واقع بینانه ی فرد را همواره در معرض ناکامی و نارضایتی قرار می دهد. از دیگر متغیر های در حوزه ی افسردگی سبک های دلبستگی[13] است، نقش های سبک های دلبستگی در ایجاد بسیاری از اختلات روشن شده است.

 سبک های دلبستگی روش های مواجهه فرد با موقعیت های استرس زا را متاثر می سازد. افراد ایمن ضمن تصدیق موقعیت به سادگی از دیگران کمک می گیرند، دنیز[14] بیان می کند، واکنش افراد در شرایط مختلف متاثر از الگوهای درون کاری ناشی از سبک های دلبستگی می باشند و سبک های دلبستگی با اثر بر افکار، احساسات و رفتار افراد در چگونگی تصمیم گیری در موقعیت مختلف نقش دارند.

رابرتز[15]، گاتلیب[16] و کسل[17](1996) در توجیه رابط سبک های دلبستگی و سلامت روان بیان می کنند که پیامد روان شناختی سبک های دلبستگی ناایمن در شرایط تنش زا ، اضطراب و افسردگی است و پیامد روان شناختی سبک دلبستگی ایمن در چنین شرایطی آرامش روانی است . دلبستگی نقش مهمی را در پیوندهای بزرگسالان (روابط زناشویی) باز می کند.

در همین رابطه بیفولکو و همکاران(2002) نشان دادند که وجود سبک دلبستگی ناایمن با افسردگی ارتباط دارد. همچنین نشان دادند که سبک های ناایمن با عوامل آسیب پذیری افسردگی از جمله روابط صمیمی و اطمینان بخش و عزت نفس در چارچوب یک مدل از افسردگی ارتباط متقابل دارند.

فیگوردو و همکاران(2006) نیز نشان دادند که علائم افسردگی پس از زایمان با سبک دلبستگی ناایمن ارتباط دارد.

در کل چنانچه مادران پس از زایمان خود دچار افسردگی شوند جدایی روانی یا فیزیکی زیادی را با نوزادان خود متحمل می شوند. بالبی (1969) معتقد است این گره های هیجانی متقابل که منجر به نزدیکی مادر و کودک می گردد، نخستین تجربیات دلبستگی محسوب می شود.

 با توجه به ویژگی های مطرح شده در خصوص عوامل تاثیر گذار بر افسردگی به خصوص افسردگی پس از زایمان به نظر می رسد، مادران در ابتلا به افسردگی پس از زایمان در دو حوزه سبک های دلبستگی و طرحواره­های ناسازگار نقش اساسی دارند، بنابراین هدف از این پژوهش بررسی پیش بینی افسردگی پس از زایمان براساس سبک های دلبستگی و طرحواره های ناسازگار است تا مشخص شود هر کدام از این عوامل به چه میزان در پیش بینی افسردگی مادران پس از زایمان نقش دارند.

اهمیت و ضرورت تحقیق

اهمیت هر تحقیقی از دو جنبه نظری و کاربردی می تواند مورد توجه قرارگیرد. از نظر شناسایی عوامل اثر گذار بر موفقیت در پیشگیری از افسردگی پس از زایمان می تواند به طرح و توسعه ی مدل های نظری کمک نماید، با توجه به تاکید جامعه علمی بر ایجاد دانش بومی این تحقیق می تواند نقش دو متغیر مهم در تامین سازگاری روانی را تبین نماید.

از نظر کاربردی نیز با در دست داشتن تئوری های بومی در زمینه افسردگی پس از زایمان زنان می توان شیوه های مشاوره ی کارامد تری را طرح ریزی نمود. همان گونه که در قسمت های قبل بیان شده است، اختلالات افسردگی علاوه بر هزینه ی مستقیم برای سیستم خدمات بهداشتی ، هزینه های غیرمستقیم بیشتری به دلیل ناتوانی در انجام کار ایجاد می کنند (تیشدر[20] و همکاران، 2004). افسردگی پس از زایمان می تواند با کاهش فعالیت ها در مادر و اختلال و در روابط مادر، کودک و خانواده همراه باشد و ادامه اختلال و عدم تشخیص و درمان به موقع آن منجر به تطابق غیر موثر مادر با کودک ، همسر و خانواده و در نتیجه عدم توانایی انجام وظایف مادری و همسری می گردد که در صورت تشدید منجر به تراژدی خودکشی مادر یا فرزندکشی می گردد(گال[21] و هارلو[22]،2003). درصورت عدم درمان حدود 25% این افراد به افسردگی دائمی مبتلا شده و یا به سمت سایکوز پیش می روند(تانوس و همکاران[23]،2008). این مسئله زنگ خطری برای مسئولان بهداشت و سلامت کشور است.

عدم ارتباط مناسب و عدم رضایت ازهمسر وجود مشکلات مربوط به زندگی زناشویی احتمال افسردگی بعد از زایمان زیاد می شود و می تواند منجر به بروز اختلالات در احساسات و عواطف زن شده و منجر به افزایش احتمال افسردگی بعد از زایمان گردد. می توان با بررسی سبک های دلبستگی و طرحواره های ناسازگاری بر روی زنانی که باردار هستند و بر روی زنانی که تازه مادر شده اند بررسی کرد که آیا در این زنان احتمال افسردگی پس از زایمان وجود دارد که بعد از پیش بینی به وسیله این متغیر ها افسردگی را در این زنان درمان کرد یا مانع افسردگی شدید در آن شد و شرایط را در خانواده فراهم کنیم. لذا با توجه به اینکه بررسی همزمان دو متغیر مهم سبک های دلبستگی و طرحواره های ناسازگار در پیش بینی افسردگی پس از زایمان تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است این تحقیق در نوع خود کم نظیر است. امید است با شناسایی و تبین متغیر های مذکور به توسعه دانش نظری و ایجاد توانایی در کاربرد یافته ها در جامعه ایران گام برداشت.

1- اهداف پژوهش

1-1 هدف کلی

پیش بینی افسردگی پس از زایمان براساس سبک های دلبستگی و طرحواره های ناسازگار

1-2 اهداف جزئی

  • بررسی طرحواره های ناسازگار در پیش بینی افسردگی پس از زایمان در زنان مبتلا

2-  بررسی سبک های دلبستگی در پیش بینی افسردگی پس از زایمان در زنان مبتلا

  • بررسی سهم هرکدام از متغیرها در پیش بینی افسردگی پس از زایمان در زنان مبتلا

1-3 فرضیه

1- متغیر طرح واره های ناسازگار قادر به پیش بینی افسردگی پس از زایمان است.

2- سبک های دلبستگی قادر به پیش بینی افسردگی پس از زایمان است.

3- كدامیک از متغیرهای پیش بین سهم بیشتری در پیش بینی افسردگی پس از زایمان دارند؟

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 114
  • 115
  • 116
  • ...
  • 117
  • ...
  • 118
  • 119
  • 120
  • ...
  • 121
  • ...
  • 122
  • 123
  • 124
  • ...
  • 136

آخرین مطالب

  • بررسی اثربخشی درمان شناختی گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCGT) بر افزایش خودکارآمدی
  • تاثیرانواع اشتباه در قتل عمد و بررسی تطبیقی رویکرد قانونگذار در قانون مجازات اسلامی
  • :بررسی حقوقی- جرم شناسی زورگیری مطالعه ی موردی در همدان« ملایر»
  • انطباق اقدامات گروه های تکفیری با موازین حقوق بین الملل
  • تعیین جایگاه ایثار و شهادت در ژئوکالچر جمهوری اسلامی ایران
  • :بررسی تعارض بینه و سند در فقه، حقوق و رویه قضایی
  • بررسی موانع اشتغال فارغ التحصیلان تکنولوژی آموزشی از منظر اساتید و دانشجویان و ارایه راهکار
  • " مقاله-پروژه و پایان نامه – ۳-۳-۵ اهمیت و اثار امر به معروف نهی از منکر در قران و احادیث: – 1 "
  • رابطه تعارض زناشویی با نگرش دختران به ازدواج
  • «بررسی تفکیک قوا، بین ریاست جمهوری وکنگره درایالات متحده آمریکا»

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 خطرات پسته برای سگ‌ها
 رام کردن سریع عروس هلندی
 درآمد از ساخت اپلیکیشن با هوش مصنوعی
 راهنمای خرید غذای خشک سگ
 ترک عادت‌های بد سگ
 شناخت انواع گربه پرشین
 تبدیل ویدیو به ابزار بازاریابی
 درآمدزایی از تولید محتوای هوش مصنوعی
 تکنیک‌های انفجار فروش آنلاین
 درآمدزایی از پادکست
 تقویت رابطه با مدیریت تغییرات
 ایده‌های درآمدزایی بدون اینترنت
 روش‌های کسب درآمد از خانه
 افزایش درآمد مشاوره آنلاین
 پیشگیری از سوءتفاهم در روابط
 راهکارهای افزایش رضایت مشتری
 افزایش اعتماد در رابطه عاطفی
 معرفی نژاد سگ اشپیتز و ویژگیها
 راهنمای کسب درآمد در منزل
 درآمد دلاری از فریلنسینگ خارجی
 آموزش ابزار هوش مصنوعی Gemini
 تفاوت عشق و وابستگی از دید روانشناسی
 ساخت و فروش محصولات دیجیتال
 ضرورت کفش برای سگ‌ها
 ویژگیهای رابطه عاطفی پایدار
 استفاده حرفه‌ای از Leonardo AI
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس