دراین فصل به مفاهیمیچون ژئوپلیتیک، پیدایش ژئوپلیتیک، تفاوت جغرافیای سیاسی با ژئو پلیتیک، تعریف ژئو پلیتیک، رویکرد ژئوپلیتیک دردورۀ افول، ژئوپلیتیک سنتی، رویکرد ژئوپلیتیک در دوران نوین (ژئوپلیتیک پست مدرن )، رویکرد ژئوپلیتیک انتقادی، ژئوپلیتیک جنگ سرد، ژئوپلیتیک جنگ سرد، ژئوپلیتیک نظم جهانی، چشم انداز تئوریهای ژئوپلیتیک، تحولات درماهیت ژئوپلیتیک، وزن ژئوپلیتیک میباشد.
2-1-ادبیات و نظریههای تحقیق
2-1-1- ژئوپلیتیك
این واژه، ابتدا در سال 1899. م توسط دانشمند سیاسی سوئدی به نام رودولف كیلن وضع شد و به بخشی از معلومات حاصله ناشی از ارتباط بین جغرافیا و سیاست اطلاق شد. تعریفی كه در این برهه از زمان میتوانیم از ژئوپلیتیک ارائه دهیم این است كه ژئوپلیتیک عبارت است از: درك واقعیتهای محیط جغرافیایی به منظور دستیابی به قدرت، به نحوی كه بتوان در بالاترین سطح وارد بازی جهانی شد و منافع ملی وحیاط ملی را حفظ كرد، به عبارت دیگر ژئوپلیتیک عبارت است ازعلم كشف روابط محیط جغرافیایی و تأثیر آن برسرنوشت سیاسی ملل (عزتی، 1382، 70).
2-1–1–1-مفهوم ژئوپلیتیک
ژئوپلیتیک از زمان وضع آن در یک قرن گذشته از نظر مفهومیو فلسفی دچار شناوری بوده و هنوز بر سر ماهیت آن اتفاق نظر وجود ندارد و دیدگاه های متفاوتی درباره ماهیت آن ابراز شده است (عزتی، 1382، 71).
لورو و توال ژئوپلیتیک را دو روش ویژه ای میدانند كه پدیده بحرانی را كشف و تحلیل میكند و راهبردهای تهاجمییا دفاعی را بر سر یک محدوده ارضی از نقطه نظر محیط جغرافیایی انسانی و طبیعی تعریف میکند (لورو و توال، 1381، ص 34). دیدگاهی هم وجود دارد که ژئوپلیتیک را تعادل “راهبرد” (استراتژی) میداند و برای نمونه به ژئوپلیتیک ریگان یا ژئوپلیتیک گورباچف اشاره میکند (عزتی، 1382، ص 42)
ژئوپلیتیک مطالعه روابط بین المللی و منازعات از لحاظ جغرافیایی است به عبارتی تأثیر عوامل جغرافیایی نظیر: موقعیت، فاصله و توزیع منابع طبیعی و انسانی بر روابط بین المللی را موضوع ژئوپلیتیک تشکیل میدهد. دکتر میرحیدر نیز تعریف ژئوپلیتیک را با همین دیدگاه بدین صورت ارائه میدهد.
«شیوههای قرائت و نگارش سیاست بین الملل توسط صاحبان قدرت و اندیشه و تأثیر آنها بر تصمیم گیریهای سیاسی در سطح ملی و منطقهای» (میرحیدر، 1377، ص 22)این نگرش به ژئوپلیتیک بر پایه رویکرد جدیدی نسبت به مطالعات ژئوپلیتیکی که از آن به ژئوپلیتیک انتقادی تعبیر میشود قرار دارد.
نگرش انتقادی نسبت به ادبیات کلاسیک ژئوپلیتیک توسط ژیرو ید اتو تایل در اواسط دهه 1990 ارائه و گسترش یافت. دراین نگرش ژئوپلیتیک سنتی متهم شد که شرایط سوء استفاده قدرتهای استعماری و سلطهگر را از اندیشههای جغرافیایی تسهیل نموده است» (مجتهدزاده، 1381، ص 291)
2-1-1-2-پیدایش ژئوپلیتیک
تولد ژئوپلیتیک با ظهور جغرافیا پیوند دقیق و نزدیک دارد. جغرافیا در مفهوم عام خود رشتهای است قدیمیاز دانش با پیشینهای 2500 ساله، زیرا بطور سنتی زمان آن به هرودوت میرسد.این علم همواره به مزاق شاهان، فرماندهان نظامی، کاشفان یا تجار که همواره تشنه ی کشف افقها و سرزمینهای جدید بودند، خوش میآمده است» (لورو و توال، 1381، ص 2).
این وضع در اوایل قرن نوزدهم تغییر کرد. در فردای کنگره وین در سال 1815 پروس سرزمینهای واقع در غرب خاک خود را توسط شاهزاده نشینهای متعدد آلمانی از قلب تاریخی خود جدا شده بودند دوباره به دست آورد. برای یکپارچه کردناین سرزمینهاایجاد یک آلمان جغرافیا میتوانست ابزار رسیدن بهاین هدف باشد.
در چنین حال و هوایی است که جغرافیایی «مردمی» در برابر جغرافیای سلطنتی زاده میشود و در آن فضای هویت جویی آلمان، فرید ریک راتزل قوانین جغرافیایی را تدوین میکند (لورو و فرانسوا توال، 1381، ص 3).
2-1– 1–3- تفاوت جغرافیای سیاسی با ژئو پلیتیک
2-1– 1–4– تحول و تکوین
2-1– 1–5- تعریف ژئو پلیتیک
تعریف «ژئوپولیتیك»: «ژئوپولیتیك» مركّب از دو واژه «ژئو» به معناى زمین و «پولیتیك» به معناى سیاست است. در فارسى، معادلهایى همانند «سیاست جغرافیایى»، «علم سیاست جغرافیایى» و «جغرافیا سیاست شناسى» براى آن ذكر شده است. در انگلیسى، به آن «جیوپالیتیكس» (Geopalitics)، در آلمانى به خاستگاه اصلى آن، «گئوپولیتیك» (Geopolitike) ودر فرانسوى «ژئوپولیتیك» (geopolitique) اطلاق شده است.
ژئوپلیتیک عبارت است از مطالعه روابط همکار با رقابت میان قدرتها بر اساس امکاناتی که محیط جغرافیایی در اختیار میگذارد، یا امکاناتی که دراین راستا میتوان از محیط جغرافیایی گرفت. مسلما هدف یک قدرت ازاین روابط،ایجاد موازنههای رقابتی با قدرتهای دیگر برای تامین امنیت در راستای حفظ منافع ملی و گسترده آن، با توجه به چگونگی بهره گرفتن از نقش امکانات جغرافیایی است. ازاین دیدگاه ویژه، ژئوپلیتیک را میتوان هنرایجاد موازنه قدرتی با رقیبان در سطوح منطقهای و جهانی در راستای تامین امنیت، جهت حفظ و گسترش منافع ملی درسطوح منطقهای وجهانی دانست( مجتهد زاده، 1381 : 21 ).
2-1– 1–6– رویکرد ژئوپلیتیک
ژئوپلیتیک به دلیل شکل گیری آن بدست کارشناسان خود در اروپا، موجود خام دوران خود بود و در مادیگرایی جغرافیایی کهنۀ قرون گذشته ریشه داشت. ضعف چنین روش هایی را جغرافی دانان کمونیست آلمانی، کارل ویتفوگل درسال 1929تشخیص داد واوتواتیل توضیح داده است که ویتفوگل چگونه پی برد که ژئوپلیتیک «فرض میگیرد که عوامل جغرافیایی بسته به خصوصیتشان (آب و هوا، خاک، موقعیّت، ناهمواری زمین و حتی نژاد) حیات سیاسی را مستقیماً تحت تأثیر قرار میدهند.» و حال آنکه در واقع، چنین عوامل جغرافیایی بطور مستقیم تأثیرنگذاشته، بلکه از طریق انسان نقش میانجی را به عهده دارند (مویر، 1379 : 367 – 366، به نقل از زین العابدین، 1389).
2-1–1–6–1-رویکرد ژئوپلیتیک در دورۀ افول
2-1– 1– 6–2- ژئوپلیتیک سنتی
مکیندراین نوشته را در یک محور یا مبنای جهان سخن به میان میآورد و آن را «قلب سرزمین» جهان مینامد او بستراین محور را بخش قارهای «اوراسیا» میداند. با پایان گرفتن جنگ جهانی دوم، جهان به صورتی که نظریه پردازان و مبلغان ژئوپلیتیک ترسیم کرده بودند، چهرهای جدید ازخود نشان میدهد. عقاید و گرایشهای پیش تاریخ که براساس قواعد فرازمانی تحولات سیاسی را تبیین میکردند، با رخ نمودن واقعیت جدید بین المللی متزلزل میشوند». متغیرهای ژئوپلیتیکی سنتی تحت تأثیر دگرگونیهای سیاسی بعد از جنگ اعتبار و صحت خود را بویژه درسه زمینه زیر از دست دادند.
1-نخست آن که نظریه مبتنی بر وجود یک جبر جغرافیایی تحت تأثیر شرایط جدید و بویژه رشد فناوری رنگ باخت.
2-آنگاه فضای ارضی و وسعت نیز اهمیت خود را در صحنه رقابت جهانی از دست داد. با ظهور دوران سلاحهای قاره پیما دیگر هیچ سرزمینی در امنیت قرار ندارد و در «قلب زمین» یا سرزمین محور نیز از صحنه محو شده است.
3-مرزها به مانند موجود ات زنده تلقی میشوند و گمان میرفت که از طریق تصرفهای سرزمینی یا صلح آمیز تحول مییابند. اما ازاین پس واقعیت به گونهای دیگر است. استقلال مستعمرات، استقرار یک نظام سیاسی بین المللی تبلور یافته در سازمان ملل متحد توسعه وسایل ارتباطی و اطلاعاتی و آزادیخواهی جوامع مدنی نوعی ثبات حقوقی و نهادینه شده بین المللی و غیر قابل اعتراض بودن مرزهای را در پی داشته اند (لورو وتوال، 1381، ص 29).
2-1-1-7 -رویکرد ژئوپلیتیک در دوران نوین (ژئوپلیتیک پست مدرن)
گذر از دوران سیاسی به دوران سیاسی دیگر، گذری است که تعاریف ویژهای را میطلبد. از دیدگاه جغرافیای سیاسی، اگر دوران نقش آفرینی کشورها در نظام جهانی در چار چوب ملت و حکومت ملتی داشتن، توأم با شکل کلی ژئوپلیتیک جهانی که میان دو قطبایدئولوژیک تقسیم شد. بارزههای «دوران مدرن» شمرده شوند، جهان ژئوپلیتیک درسر آغاز قرن بیست و یکم، بی تردید، وارد دوران تازهای با ویژگیهای ژئوپلیتیک تازه میشود که شاید نوید دهندۀ فرا آمدن دوران « پست مدرن » باشد. آغاز دگر گونی در نظام جهانی قرن بیستم توأم با نشانههای از پایان گرفتن دوران مدرن است (مجتهد زاده، 1381، 246 ).
2-1–2- رویکرد ژئوپلیتیک زیست محیطی
بنیادهای زیستی عوامل و متغیرهایی هستند که وجود آنها در شکل گیری، گسترش، تکامل و بقایای حیات اجتماعی انسانی تأثیر دارند، نیازهای حیات اقتصادی انسانها را تأمین میکند، و الگوی پراکندگی و استقرار گروههای انسانی، نوع معیشت، رفتارهای اقتصادی – اجتماعی و حتی فرهنگی انسان از آنها متأثر است،این عوامل عبارتند از : فضا، وسعت سرزمین اقلیم و ساخت آب و هوایی، منابع آب، منابع خاک، گونههای گیاهی و حیوانی ( حافظ نیا ؛ 1990، 75 به نقل از سهامی1390).
در واقع از عصر نوسنگی به بعد جامعههای بشری دست به کار دگر سان کردن و سامان دادن به طبیعت بوده اند و گواه آن تبدیل 19 میلیون کیلومتر مربع به زمین کشاورزی، 25 میلیون کیلومتر مربع به چراگاه و 40 میلیون کیلومتر مربع به احداث زیر ساختها و حوزههای شهری است. افزایش تراکمهای انسانی از طریق افزایش جمعیت جهان و کالایی کردن گسترههای طبیعی برای بهره برداری از آنها با واسطه دامپروری و کشاورزی و استفاده از چوبهای جنگلها در نهایت به شتاب گرفتن هر چه بیشتر جنگل زدایی میانجامد بطوریکه در دهۀ 1980حدود 150 میلیون هکتارجنگل از میان رفت ( دولفوس؛ به نقل از سهامی، 1390، 49 ).
افزایش گاز کربنیک در آخر به آتش کشیدن باقیمانده محصولات کشاورزی و آلودگی بیوسفر را باید در نظر داشت. محدودیت بهره وری از محیط به شتاب تأثیر خود را نشان میدهد و در آنجا که ضایعات و مواد زاید حاصل از فعالیتهای انسانی در محل به حال خود رها میشوند. آلودگیها سخت مخاطره آمیز مینمایند. انقلاب در حمل و نقل سرانجام گروههای انسانی را از اجبارهایی که پیش ازاین فعالیتهایشان را محدود میساخت رهایی بخشید. فراوردههایی که برای ادامه حیات گروههای انسانی ضروری بود از سرزمینهای دور دست فراهم شد و آبهای به مصرف رسیده به بیرون از مناطق مسکونی هدایت میشد. چنین بود که مراکز جمعیتی از اشکال سنتی آلودگی خلاصی یافتند، بااین حال گونههای دیگری از محدودیتها بزودی پدیدار شدند ( کلا وال، 1385، 67 ).
2-1–3 – رویکرد ژئوپلیتیک انتقادی
درباره ی چیستی ژئوپلیتیک انتقادی نظرات مختلفی توسط جغرافیدانان ارائه شده است. برخی ژئوپلیتیک انتقادی را یكی از شاخههای نظریه ی نقد اجتماعی در مطالعه ی روابط بین الملل میدانند كه در اواخر دهه ی 1980 در برخورد با رویكرد پوزیتیویستی به وجود آمد. برخی دیگر ژئوپلیتیک انتقادی را مقایسه با ژئوپلیتیک سنتی كه به دلیل سوء استفاده از شواهد جغرافیایی به نفع مقاصد امپریالیستی لكه دار شده است. از لحاظ علمیمستقل و بی طرفانه میدانند كه میتواند با دیدگاهی متعالی به امور جهانی نگریسته و به تحقیق عینی بپردازد. برخی دیگر به پیوند میان ژئوپلیتیک انتقادی و جغرافیای رفتاری اشاره كرده و معتقدند كه محققین این رشته تمایل دارنددریابند كه به جای تمركز بر شناسایی تأثیر عوامل جغرافیایی بر شكلگیری سیاست خارجی سیاستمداران چگونه تصاویر ذهنی خود را از جهان ترسیم میكنند و چگونه این بینش بر تفاسیر آنها از مكانهای مختلف تأثیر میگذارد. بالاخره، برخی معتقدند كه ژئوپلیتیک انتقادی در جستجوی آشكار كردن سیاستهای پنهان دانش ژئوپلیتیک است.
از سوی دیگر محققان متأخر این رویكرد مثل اوتوا و اگنیو كه تحت تأثیر افكار میشل فوكو و بوردیا قرار دارند مبنای فلسفی ژئوپلیتیک مكیندری را كه در واقع گرایی قدرت و جبر محیطی بوده مورد انتقاد قرار داده و به فرا واقع گرایی معتقدند.
در فرا واقع گرایی واقعیت مرجعیت خود را از دست میدهد و برداشت از واقعیت به جای آن مینشیند. در این رویكرد سیاست یک دولت قدرتمند نسبت به یک دولت ضعیفتر در برگیرنده ی یک مجموعه از گفتمانهاست. سیاست خارجی به صورت فیلمنامه و سناریو تنظیم میشود. داستانها هر چند خیالی ولی همزمان واقعی هستند.
بر اساس این فرضیه اوتوا میگوید سناریوهای رفتاری و استعاراتی كه آنها را تنظیم میكنند باید در چهارچوب اقتصاد جهانی قرار داده شوند نه فقط به این دلیل كه طبقه بندیهای اقتصاد سیاسی لزوماً دسترسی بهتری را به تصویرهای صحیح تر از واقعیت فراهم میكنند؛ بلكه، به این علت كه سناریوهای رفتاری ژئوپلیتیک كشورداری سنتی هرگز نمیتوانند چنین كنند (میرحیدر، 1386، 43-41).
ظهور ژئوپلیتیک انتقادی ریشه در ناتوانی جغرافیای سیاسی سنتی جهت سیاست زدایی از جغرافیای انسانی طی دهههای پنجاه و شصت قرن بیستم داشت. برای نمونه، مطالعه ی مرزها به جای ارزیابی موشكافانه ی اهمیت آنها در چهارچوب نظام بین الملل، بیشتر روی بررسی كاركرد و شكل ظاهری مرزها و سرحدات متمركز شد و مرزها در گفتمان حاكمیت، در میان سایر موارد، ابزاری جهت جدایی فرهنگی فیزیكی دولت حاكم از سایرین تلقی گردید (دادس، 1383، 69-68، به نقل از زین العابدین، 1389). جدول شماره ی 1-4 تفاوتهای ژئوپلیتیک سنتی و ژئوپلیتیک انتقادی را نشان میدهد.
جدول 2-1- تفاوتهای ژئوپلیتیک سنتی و ژئوپلیتیک انتقادی
ژئوپلیتیک انتقادی |
ژئوپلیتیک سنتی |
جهانی شدن |
حاكمیت ملی |
مرزهای سمبلیك |
قلمروهای ثابت |
شبكهها/پیوستگیها |
سیاستمداری |
خطرات فراسرزمینی |
دشمنان قلمروها/اتحادیههای ژئوپلیتیکی |
محیطهای حقیقی |
محیطهای زمینی، فیزیكی |
سیستمهای اطلاعات جغرافیایی (GIS) |
نقشهها و كارتوگرافی |
جهانی، دایمی، فوری و غیر مادی (GPII) |
متمركز، ناپیوسته، وقتگیر و مادی |
ماخذ: زین العابدین، 1389
2-1– 3–1- اهمیت ژئوپلیتیک انتقادی
در اوایل دهۀ 1970 برخی افراد با قدری اطمینان پیش بینی کرده باشند که گرچه جغرافیای سیاسی احتمالاً چشم انداز درخشانی دارد، اما برای ژئوپلیتیک نمیتوانایندهای تصور کرد. اما مشاهده شد که ژئوپلیتیک درپی ظهور رویکردی نوین به نام ژئوپلیتیک انتقادی مجدداً رواج یافت ( ریچارد مویر ؛ 1379 : 386 ).
تعریف مفهوم انتقادی هنوز سؤال بر انگیز است. میتوان گفت که در تاریخ ژئوپلیتیک، برخی اندیشمندان به طور هم زمان، هم از ژئوپلیتیک انتقاد کرده اند و هم از دانشمندان ژئوپلیتیک بوده اند،این افراد کسانی بودند که سیاست اندیشمندانه خود را بر ضد ژئوپلیتیک تعریف کرده و با وجوداین در چار چوب زیر بنایی مفاهیم ژئوپلیتیک کار میکردند ( مویر ؛ 1379 : 387 ).
پرداختن به ژئوپلیتیک انتقادی به دلایل ذیل مورد اهمیت است :
3- در بررسی انتقادی، موضوعات از قالب خطوط شبکه قدرت دانایی فراتر نمیرود، هر چند که تفاسیر انتقادی دراین زمینه میتوانند جغرافیا وسیاست را در قالبهای جدید قدرت وجغرافیا شکل دهند.
با در نظر گرفتن رهیافتهای انتقادی به ژئوپلیتیک دراین مقاله به دیدگاههای ارائه شده توسط کارل وتیفوگل،ایولا گست، ریچارد اشلی و سیمون دالبی پرداخته خواهد شد. هر چند که ریشههای عقلانی ژئوپلیتیک انتقادی در تحلیل سیستم جهانی ( والرشتاین 1987 ) و دیدگاههای گرامشی ( 1971 ) دیده میشود که مفاهیم کلیدی آن توسط اگنیو 1987 بسط یافت و بعدها توسط اگنیووکوربوریج 1989 تکمیل شد ( احمدی پور وبدیعی، 1381 : 4 ).
در واقع ژئوپلیتیک انتقادی، به بر هم زدن بنیانهایایدئولوژی تثبیت شده میپردازند و از یک سو از تفاوت میان ارزشها و اهداف رسمیجامعه و از سوی دیگر از واقعیت شیوههایی که نهادها عملاً رفتار میکنند، پرده بر میدارد. در نتیجه جامعه ناچار است تا بااین کاستیها روبرو و آگاهی نقادانهای را بپروراند که میتواند نیروهای مهمیبرای تغییر و تحول باشد ( مویر ؛ 1379 : 391 ).
به اعتقاد وی، ژئوپلیتیک بیانگر متممایدئولوژیکی اصلی وبنیادی بر تجریه دمکراتیک بورژوازی است.
با ارزیابی نظریات او در جهت تئوریزه کردن ژئوپلیتیک انتقادی در مییابیم که :
1- باید در نظر داشت که حرکت روشنفکران کمونیست در آن دوره با واقعیتهایی نظیر رشد فلسفه مارکسیسم مواجه شد. واقعیت برجستهای که در مورد نظریه وتیفوگل میتوان ابراز داشت کهاین نظریه براساس تفکر مارکسیسم بود نه یک نظریهای که بتواند مشکلات مربوط به کارکرد واقعی ژئوپلیتیک را در آلمان بیان نماید.
2- تحلیل وی یک مقوله آنتی ژئوپلیتیکی نیست. او قصد ندارد که از امکان یک ژئوپلیتیک سنتی جدا شود بلکه قصد دارد نوع متفاوتی از ژئوپلیتیک را ارائه نماید.
2-1-4 -ژئوپلیتیک جنگ سرد
«اكنون دنیا به دو ملت تقسیم شده است. ملتی كه آزاد شده و با سیستم سرمایه داری زندگی میكند و دوم ملتی كه به اسارت در آمده اند» منظور او از این سخن اشاره به جهان سرمایه داری و جهان كمونیسم بود.
خرید اینترنتی فایل کامل :
2-1-5- ژئوپلیتیک نظم جهانی
2-1-6-چشم انداز تئوریهای ژئوپلیتیک
از آنجا كه وضعیت جهان دائم در حال تغییر است، هر روز میتوان نظریههای ژئوپلیتیک جدیدتری را در مورد نظامهای جهانی طرح كرد كه هر یک از آنها بررسی متفاوتی از موضوعات منطقه ای ارائه میكند. برداشت مشهور فوكویاما در مورد «پایان تاریخ» تاكنون رنگ باخته است. به عكس نظریه یهانتینگتون در مورد «برخورد تمدنها» اگر چه كمتر از نظریههای دیگر متقاعد كننده است؛ اما، هنوز در مواردی پابرجاست. در واقع این نظریه منحصراً بر ملاحظات روبنایی استوار شده و علت معلول را در جای یكدیگر به كار میگیرد: اختلاف میان تمدنها دلیل درگیریها نیست؛ بلكه نفت و امپریالیزم جدید و منافع ایالات متحده آمریكا درمناطق مختلف جهان، دلایل اصلی بخش عظیمیاز درگیریهای بین المللی و منطقه ای میباشند. طرح دیگر تحلیلگران، میدان بلوكهای اقتصادی را همانند مناطق بزرگی در خطوط نصف النهار و در رو به روی یكدیگر نشان میدهد. طبق این نظریه هر بلوك ژئوپلیتیکی شمالی به یک بلوك ژئوپلیتیکی جنوبی میپیوندد ـ اروپا به آفریقا و خاورمیانه؛ روسیه به هند یا روسیهی شرقی و ژاپن و چین در بلوكی دیگر؛ ایالات متحد آمریكا به آمریكای جنوبی و مركزی ـ این تئوری از تحلیلهایهاوس هوفر و كوهن ریشه میگیرد.
در عوض كیسنجر وزیر امور خارجه ی پیشین آمریكا، عقیده دارد جهان با حفظ نوعی موازنه ی دو جانبهی پویا در حال تقسیم شدن به پنج «قطب» میباشد؛ به اعتقاد او، این قطبها با تلاش برای حفظ ثبات، مدارا كردن با درگیریهای بین نژادی در «جهان سوم» و اعمال قوانین بازی بر هركشور بحث انگیزی مانند ایران، قادر به حل و فصل درگیریها به طور معقولی خواهند بود. یک سناریوی ژئوپلیتیکی نظری دیگر، اتحاد میان اروپا، آمریكا و ژاپن را در مقابل اتحاد بین روسیه و چین به تصویر میكشد، در صورتی كه، تحلیلگران دیگر به اتحاد اروپا و آمریكا در تقابل با اتحاد روسیه و ژاپن اعتقاد دارند. پس از آن به نظریه سه جانبه ی ناكازونه[15] برمیخوریم كه اتحاد پاسفیک در میان ایالات متحد آمریكا، ژاپن و چین را در مصاف با اتحادیه ی اروپا و روسیه میداند. بالاخره، یک نظریه ی متفاوت دیگر، اتحاد بین اروپا و روسیه را درتضاد با اتحاد بین چین و ژاپن نشان میدهد كه در این میان آمریكا حكم داور را دارد. همانگونه كه مشاهده میكنید قوه تحلیل تخیل تحلیل گران ژئوپلیتیکی در حال رهایی از زنجیرها بوده و عوامل واقعی كه میتواند درانتخاب یكی از این نظریهها به ما كمك كند بسیار اندك هستند (ماسكرونی، 1376، 359).
2-1-7- تحولات در ماهیت ژئوپلیتیک
اكنون كه در دهه ی اول قرن بیست و یكم هستیم ژئوپلیتیک با تحولات عجیبی مواجه شده است. از یک طرف با تحولات واگرایی، فروپاشی (امپراطوریها)، تجزیه طلبی و ظهور هویتها، ملیتها، فرهنگها و… . و از طرف دیگر با همكاریهای منطقه ای(اروپای متحد، نفتا، مركوسور، آپك، شانگهای و… )، ائتلاف استراتژیها و جهانی شدن مواجه هستیم. یكی از یک طرف در جهان نظم و ثبات برقرار میشود و از طرف دیگر، هرج و مرج و بی نظمیبه اوج خود میرسد. در این شرایط، ژئوپلیتیک از پویایی و تحول خاصی برخوردار میگردد. به همین دلیل، اكنون، رویكرد انتقادی ژئوپلیتیک مطرح است. تئوریهای ژئوپلیتیک گذشته كه حالت ایستایی و پایداری را القا میكردند، جای خود را به سیستم به اصطلاح [16]GPII (كه بعداً توضیح خواهیم داد) داده اند. در این صورت، تئوریهای كلاسیک در برآورد استراتژیهای ژئوپلیتیکی متحول شده و محیطهای غیر مادی و غیر قابل كنترل تئوریهای جدید ژئوپلیتیکی را به خود اختصاص داده اند.
پیشرفت تكنولوژی اطلاعاتی(IT) و شبكههای رایانه ای باعث شد تا صنایع نظامینیز از این مسئله تأثیر پذیرفته و به سمت رایانه ای تر شدن پیش روند. امروزه، حتی صحبت از چیزی به نام «جنگ از راه دور»[17] به میان میآید، جنگی كه در آن فرماندهان و افسران از نقطه ای بسیار دور مستقیماً عملیات نظامیدر یک منطقه جنگی را به دست گرفته آن را هدایت میكنند در این راستا، تحلیل مولفههای جدید ژئوپلیتیک از اهمیت خاصی برخوردار است چرا كه، به واسطه این مؤلفهها میتوان به ماهیت جدید ژئوپلیتیک پی برد. در ادامه ضمن تشریح رویكرد انتفادی ژئوپلیتیک ویژگیهای محورهای تاثیر گذار بر قلمروی ژئوپلیتیک و نیز مؤلفههای جدید ژئوپلیتیک را مورد تحلیل قرار خواهیم داد. ( اعظمی، 1385، 121 ).
[1]– Fridreek ratzel
[2] – House hofer
[3] – Rodoulf key
[4] – Harry S. Truman
1–روزنامه نگارWalter Lipman
[6]– Winston Ccurchill
[7]– Iron Curtain
[8]– Joseph Stalin
نامیده می شد تنگه ای است كه دریای اژه را به مرمره متصل می كند. Hellespontكه قبلاً Dardanelles 5-
[10]– New World Order
[11]– George Herbert Walker Bush
[12]– Helsinky
[13]– Mikhail Gorbacher
[14]– Margaret Thatcher
[15]– Nakasone
2- جهانی: دایمی، فوری و ذهنیGlobal, Permenant, Immediate, Imnatural
[17]– Faraway Warfare